Sunday 12 December 2010

نبرد علیه رباخواری و انحصار انتشار پول

به جرات می توان گفت که مهمترین حقیقتی که از دید ملل جهان مخفی نگه داشته شده،  انحصار تولید پول، تنظیم میزان در گردش آن و نرخ بهره غیر ضروری که بر آن تعلق میگیرد در دستان چند خانواده ثروتمند یهودی و البته با پشتوانه واتیکان و ارتش سرّی آن یعنی تروریست های ژزویت میباشد.
هنوز پس از یک قرن تسلط بی چون و چرای این مافیای جنایتکار بر سرنوشت مردم جهان و ایجاد جنگ های خانمانسوز، بیماری های وحشتناک و از دو دهه گذشته ایجاد بلایای به ظاهر طبیعی مانند زلزله، آتشفشان و سونامی، رسانه ها و لشکری از مزدبگیران در خدمت این مافیا شبانه روز در جهت فریب مردم و انکار حتّی وجود جنین توطئه ای تلاش میکنند و متاسفانه اکثریت مردم جهان برای فرار از واقعیت و مسئولیت پذیری، آگاهانه و یا نا آگاهانه تسلیم دروغ های رسانه ها و سیستم آموزشی میشوند و در واقع در رویا زندگی میکنند، بسیاری شبانه روز در حال کار و مشقت هستند ولی هنوز باور نمی کنند که برده شده اند.
امروزه بردگی به کثیف ترین شکل خود که هرگز در تاریخ سابقه نداشته در جریان است و این فقط با دروغ گفتن های مکرر از طرف سیاستمداران، روشنفکران و خبرنگاران مزدور و همچنین خودفروختگان دنیای هنر و سینما میسر شده است.
با اینکه پول مهمترین مسئله در زندگی اکثر مردم جهان است، با این وصف تعداد بسیار اندکی میدانند که پول چگونه ایجاد میشود و چه کسانی آنرا کنترل میکنند، حتّی کسانی که در این رشته تحصیل کرده اند نیز از حقیقت بی خبرند و دروغ هایی که برای آنها ساخته و پرداخته شده را طوطی وار قبول میکنند. نتیجه این میشود که با هر بحران اقتصادی که همیشه نیز شبیه همدیگر میباشند قادر به تجزیه و تحلیل واقعیات در مقابل خود نمی شوند و بحران را به ندانم کاری چند نفر، بد شانسی و حتی اتفاقات غیر قابل پیش بینی نسبت میدهند.
کشورهای جهان سوم درست مانند کشورهای صنعتی توسط قشر مرفه جامعه به نابودی کشیده میشوند، از آنجائیکه این افراد در محیطی متفاوت از بقیه مردم رشد و نمو پیدا میکنند جبراً دارای احساسات خصمانه نسبت به اکثریت جامعه میباشند، فرزندان این از ما بهتران در دانشگاه های غربی از طرق مختلف جذب نیروهای فراماسونی و یا امنیتی بیگانه میشوند و بعنوان مزدوران استعمار در کشورهای شان به قدرت میرسند و فقط نسبت به همان استعمار وفادار میمانند، زیرا میدانند که تخطی از دستورات بیگانگان یعنی از دست دادن قدرت و ثروت. در این میان روحانیون مذهبی نیز مانند اشراف و حتّی بدتر از آنها تافته جدا بافته از ملت و تشنه قدرت هستند.
برای اینکه حقیقت را برای هم میهنانم و فارسی زبان ها بشکافم کتاب بسیار مختصر و مفید یوری لینا محقق و نویسنده اهل استونی که در سوئد اقامت دارد با نام «نبرد علیه رباخواری» را ترجمه نمودم و خواندن آنرا برای همگان توصیه و تاکید میکنم. سعی نمودم خواندن آن را برای همه آسان نمایم چه کسانی که تخصص در اقتصاد دارند و چه آنهایی که فقط سواد خواندن و نوشتن دارند، بدون هیچگونه اضافه گویی، مقدمه و یا پیشگفتار.
اینکه چند خانواده اشرافی در غرب بر تمام امورات جهان مسلط شده اند به اختصار توضیح داده شده و علتش هم تسلط اینان بر پول جهان است، بانک انگلستان پس از کودتای کرومول تحت اختیار یهودیان فراماسون قرار گرفت و پس از آن با بستن مالیات بر مردم و اندوختن ثروت هنگفت به خرید تمامی جهان مشغول شدند، مردم در اروپا زمین و خانه های خود را از دست میدادند و بسیاری برای فرار از فقر و فلاکت به آمریکا مهاجرت نمودند، امّا فراماسون ها سیاست پولی با بهره را که علت اصلی فقر در جهان است را  پس از جنگها و کشمش های فراوان به آمریکا نیز تحمیل نمودند، و سرانجام مالکیت بر بانک مرکزی آمریکا را نیز تصاحب کردند و چاپ و انتشار دلار را در دست گرفتند. آری حقیقت همین است، نه دولت انگلستان و نه دولت آمریکا هیچ تسلطی بر بانکهای مرکزی خود و انتشار پوند و دلار ندارند، 40 کشور از ثروتمند ترین کشورهای جهان به همین ترتیب مالکیت بانک های مرکزی و سیاست پولی خود را به بانکداران بزرگ بین المللی تحویل داده اند! چگونه چنین جنایت و خیانتی ممکن شده است؟ کتاب «نبرد با رباخواری» را که برایتان ترجمه نمودم بخوانید تا از جزئیات ماجرا مطلع شوید، که چگونه فراماسون ها با چرب نمودن سبیل عده ای از آنها برای به برده کشیدن ملت های مختلف بهره میبرند.
در این لینک میتوانید ترجمه را بصورت فایل ورد دانلود و یا مطالعه نمائید.

Friday 8 October 2010

احمدینژاد و نقش او در احیای حکومت جهانی

انقلاب ایران و کنترل آن در این سی سال یک از شاهکارهای فراماسون جهانی است و علم کردن عجوزه  یهودی تبار، معروف به احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور کشور اسلامی ایران، شرمی بزرگ بر پیشانی تمامی حامیان او ست، مخصوصاً آندسته که هر روز به نماز می ایستند، قرآن کریم را میخوانند و هشدارهای مکرر خداوند  منّان در قرآن کریم را در مورد هشیار بودن در مقابل حیله ها و فتنه های یهودیان را نادیده میگیرند، با شعارهای توخالی دادن بر علیه اسرائیل( تنها کشوری که به ایران در هنگام جنگ با عراق اسلحه میفروخت و همچنین سازمان سیا که در ماجرای ایران کنترا لو رفت ) و کمک کردن به حماس و حزب الله دل خوش میکنند و از به چپاول رفتن کشور خودمان به دست نزول خوران، رانت خواران و آدمکشان به ظاهر بسیار افراطی مسلمان ولی در واقع یهودیان مخفی و هدفدار مانند لاجوردی، دانیال قوامی، عسگراولادی، شریعتمداری و بسیاری دیگر بخاطر شغل، مقام و مال دنیا سکوت اختیار کرده اند، هنوز با شعارهای رژیم و ژست های ضد استعماری مسئولان نظام خود را فریب میدهند. مگر نمی بینید که در سی سال گذشته صاحبان کمپانی های نفتی و اسلحه سازی به ثروت های نجومی رسیده اند؟ صدام، مهمترین دشمن اسرائیل  با همکاری ایران حذف شده، عراق اشغال شده و شیعیان یعنی هم پیمانان ایران بهترین همکاری را با اشغالگران آمریکایی انجام داده اند، و البته در تمام این مدت نمایندگان دو کشور ایران و آمریکا در مقابل دوربین رسانه ها و در ظاهر بر روی همدیگر پنجول میکشیده اند! برای فریب دادن مردم جهان دولت مردان ایرانی بهترین وسیله اند، اگر مردم ایران متوجه میشدند که کنترل فکری چه نقش مهمی در تحقق بخشیدن به نظم نوین یعنی حکومت جهانی مورد نظر اشراف غربی بشدت خرافه پرست، منحرف و متکبّر را دارد.
سخنان امسال احمدی نژاد در سازمان ملل نهایت دغل کاری و دوروئی این متقلب میباشد، دو سال پیش او با دریوزگی و بی شرمی تمام در همان مجمع عمومی سازمان ملل " تنها نیاز بشر امروز را برقراری یک حکومت جهانی " نامید، البته برای آن شرط و شروطی گذاشت!
این حکومت جهانی همان به اصطلاح نظم نوین جهانی است که مورد علاقه راتچایلد، روهدز، اوپنهایمر و سیاستمداران در خدمت آنهاست، مانند سنیور و جونیور بوش، اوباما، بلر، سارکوزی، مرکل، کامرون و تمامی آنهایی که هر ساله در کنفرانس بیلدربرگ برای تحقق دادن به این آرمان پلید گرد هم میآیند. امّا هیچگاه بصورت علنی و باز با مردم در رابطه با آن صحبت نمیکنند.
 همین دغل کار که با تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران، تعطیل نمودن مطبوعات، شکنجه زندانیان سیاسی و حتّی تجاوز جنسی به معترضان مسلمان دختر و پسر در بازداشتگاه های مختلف کشور در حال حکومت کردن بر مردم ایران است با پررویی غیر قابل وصفی با دخالت کردن در قضیه 11 سپتامبر بزرگترین خدمت را به عاملان اصلی این جنایت یعنی همان توطئه گران بیم المللی که در بالا نام بردم انجام داد، فقط برای آندسته که در واقع با فریب دادن خود این عمل را حرکتی در جهت افشا و در ضدیت با مستکبرین جهانی میدانند، بگویم که آنقدر دلایل و شواهد فراوان در جهت افشای این جنایت آشکار سرویس های امنیتی و خیانت ارتش آمریکا به مردم این کشور ارائه شده که کمتر کسی در جهان وجود دارد که واقعیت را نداند، اوباما از شروع ریاست جمهوری اش تا کنون بطور مداوم توسط افراد بسیار بانفوذ و آزادیخواهان متعدد زیر فشار قرار دارد تا کمیته ای مستقل و مردمی  در مورد حادثه 11 سپتامبر تشکیل دهد و در زمینه سوالات بی جواب مانده توسط کمیته ای که بوسیله دولت بوش تشکیل شده بود تحقیق نماید، مخصوصاً در مورد فرو ریختن بسیار مشکوک ساختمان شماره 7 که مرکز سیا، اف بی آی و سازمان امنیت ملی ان اس ای بود که بویژه بسیار مستحکم ساخته شده بود و بهمین دلیل توسط این سازمان ها بعنوان مراکز مسئول نظارت بر مانهاتان بخش تجاری نیویورک انتخاب شده بود، و بسیار موارد مشکوک دیگر که بدون شک باید برای تمامی جهانیان آشکار شود.
 جالب اینکه در تمام این مدت اوباما با سکوتی شرم آور این درخواست ها را بی جواب گذاشته بود تا اینکه احمدی نژاد، منفورترین چهره سیاسی جهان با آن قیافه کریه و منزجر کننده اش در مجمع عمومی سازمان ملل  درخواست تشکیل یک کمیته بین المللی برای تحقیق در مورد این حادثه که در خاک آمریکا  رخ داده مینماید، یعنی دخالت آشکار سازمان ملل در امور داخلی آمریکا را درخواست میکند، همین کار بسیار حساب شده و تعمدی او بهانه لازم به دست اوباما داد تا در مقابل دوربین رسانه ها قرار گیرد و با سوءاستفاده از احساسات ملی گرایی مردم آمریکا و شهرت منفی احمدی نژاد در جهان درخواست هر گونه کمیته تحقیق مجدد را حتّی توهین آمیز بنامد!!
رسانه های غربی مدت هاست که در جهت خدمت و همکاری با جنایت کاران بین المللی و برای سرپوش گذاشتن بر روی حقایق بسیار تلخ و زننده مانند جنگ، ورشکستگی مالی و بیماری های گسترده از چهره کریه احمدی نژاد بهترین بهره را برده اند و تا توانستند تنفر مردم را در غرب بر علیه او و در نتیجه اسلام و ایران متمرکز نمودند، تصاویر او را در کنار اشخاص و گروه هایی قرار میدهند که در راه یافتن حقایق مربوط به 11 سپتامبر تلاش میکنند ولی هیچ ارتباطی با احمدی نژاد ندارند، امّا هدف لوث کردن قضیه است و به نحوی مربوط کردن ایران با حادثه 11 سپتامبر و احمدی نژاد بهترین وسیله است.
 بسیار شبیه قضیه هولوکوست که در آنجا هم احمدی نژاد خدمتی بزرگ به صهیونیست ها نمود، در دنیایی که اکثریت مردم عقل شان به چشم شان است طرفداری احمدی نژاد کریه منظر و دروغگو از هر چیزی به ضرر آن مطلب است. این عین دو دوتا چهار تاست.
و اهل اعراف مردانی را كه آنان را از سیمایشان می شناسند ندا می دهند [و] می گويند جمعیت‏ شما و آن [همه] گردنكشى كه می كرديد به حال شما سودی نداشت (اعراف-48)

خود فریبی تا کی؟ ساده اندیشی تا چه حد؟ فراموش نکنید که این خائنین با نام اسلام و قرآن به چنین خیانت های آشکاری دست میزنند، وای به حال مسلمانی که خود را مرید حسین (ع) بداند که در کربلا با جان و مال و خانواده خود به جهاد در مقابل حاکمان ظالمی پرداخت که با نام اسلام بر مردم حکومت میکردند، او اینچنین جاودانه گشت. مگر معاویه خود را خلیفه، ولی یا امام صاحب اختیار مسلمین نمی خواند؟ شمایی که با دانستن این واقعیت تاریخی باز هم برای این قوم مشخص با پیوندهای خانوادگی کاملاً آشکار و با عنایت خداوند قاهر دارای قیافه های کریه و منزجر کننده نیز شده اند که شناسائی آنها را بسیار آسانتر میکند خدمت مینمایید، وای به روزی که خداوند منّان حتّی درهای توبه را بر روی شما ببندد و آن مهر معروف را بر قلب تان زند که تا ابد الدهر در جهل مرکب بمانید.
آری در واقع هیچ چیز در دنیا سرّی و مخفی نیست مگر آنهاییکه سیاستمداران خائن و رسانه ها برای فریب مردم به خلق آنها میپردازند، باز هم به گفته قرآن کریم در واقع خود و کسانی که میل به زندگی کردن در دنیای رؤیا و خیالات دارند را فریب میدهند.

Tuesday 31 August 2010

نقش فروید در تسلط شیطانی ما

سابقه شغلی زیگموند شولمو فروید نمایانگر این مطلب است که چگونه یک فرقه شیطانی، ایلومیناتی،  ماهرانه با پنبه سر بشریت را می برند و قدرت کسب می کنند.
ایلومیناتی ها در قرن هفدهم  از میان بدعت گذاران یهودی سباتین بیرون جهیدند.
زیگموند فروید (1856- 1939 ) یک سباتین بود که باورهای منحرفانه شیطانی خود را در لفافه علم و طبّ به دنیا فروخت. رسانه ها و سیستم آموزشی تحت  کنترل ایلومیناتی او را به عنوان یک پیامبر بزرگ ستایش نمودند.
سباتین ها یک فرقه روابط جنسی بودند که به انجام همه گونه انحراف جنسی قابل تصور به عنوان یک ضدیت در پیشگاه خداوند متوسل میشدند. این همان چیزی ست که شیطان پرستان انجام میدهند؛ زنای با محارم، بچه بازی، همجنس بازی، شهوترانی و هر چیزی که غیر طبیعی و ناسالم میباشد.
فروید و پشتیبان های بنای برتث ( ایلومیناتی ) او جهان را قانع نمودند که میل جنسی ( لیبیدو ) انگیزه اولیه زندگی بشر است، و سکس یک اکسیر جهانی ست. او آموزش میداد که سرکوب کردن امیال جنسی باعث واکنش های عصبی میشود. و می گفت که در این صورت مردها شق درد میگیرند و زنان در حسرت آلت مردانه رنج میبرند.
برای دور زدن زنای با محارم و بچه بازی، او آموزش میداد که کودکان دارای امیال جنسی نسبت به جنس مخالف در والدین خود هستند و نسبت به والدین هم جنس خود احساس دشمنی دارند. در نهایت مبحث اودیپوس کمپلکس او میگوید یک پسر نا خود آگاهانه میخواهد پدر خود را بکشد و به مادر خود تجاوز نماید.
فیلسوف معروف کارل پوپر میگوید روانکاوی فروید همانقدر فاقد متدهای علمی ست که کف دست شناسی. او گفته که اودیپوس کمپلکس هیچ پایه علمی ندارد.
   فروید ابعاد معنوی انسان، گرسنگی ما برای خداوند کسی که با مطلق های معنوی مانند هارمونی، عشق، حقیقت و زیبایی تبلور مییابد را انکار میکند. کابالا میآموزد که خداوند منّان هیچ صفتی ندارد. تحت تاثیر کابالا، فروید تعلیم میداد که خدا فقط تجسم یک گونه پدر خیالی ست که طراحی شده است تا ما امیال جنسی مان را سرکوب نمائیم.
پس از پیوستن به فرقه ماسونی بنای برتث در 1897، حرفه شغلی فروید سیر صعودی آسمانی آغاز نمود.
پروفسور روان شناسی دیوید باکان تشریح میکند که روانکاوی فروید برآمده از کابالای لوریانیک و زوهار  میباشد. لوریانیک کابالا یک فرمول صوفیانه قرن دوم است که توسط بدعت گذار ساباتای زوی برداشت شده.
فروید در مورد کابالا با خاخام چایم بلوچ در 1920 بحث نمود. خاخام به پروفسور باکان گفت که آندو نفر کارشان به جرّ وبحث و دعوا کشید وقتی فروید مطرح نمود که موسی یک فرعون مصری بود و نه یک یهودی. تا اینکه فروید طغیان نموده و خاخام را تنها گذاشت، پس از آن بود که خاخام کتابی در قفسه ها یافت که فروید را به عنوان یکی از معتقدان به ساباتای زوی معرفی مینمود. ( بنیان گذار ساباتین )
فروید از اعضای بنای برتث برای حمایت هایشان تشکر نمود. در واقع بسیاری از اعضای این لژ کادر شروع را تشکیل دادند که این شارلاتان بازی- روانکاوی را تاسیس نمودند.
به اظهار مایکل جونز، ساختار انجمن های روانکاوی فروید به مانند انجمن های مخفی بود. احتمالاً دارای همان اهداف مخفی بنای برتث میباشد، فریب دادن، استثمار کردن و به برده گی کشیدن.
نامه های فروید برملا نموده که او مشتریان خود را بیشعور میخواند.
او خودش را با شیری که در یک کارتون دیده بود مقایسه مینمود. شیر در زمان غذا خوردن به ساعتش نگاه میکند و میپرسد " سیاهان من کجایند؟ " بیماران فروید " سیاهان " او بودند. ( جونز صفحه 116 )
با رد کردن یک دعوتنامه برای سفر، فروید مینویسد، یک مشتری ثروتمند ممکن ست در غیاب من درمان شود."
" مزاج من بستگی به درآمدم دارد، پول گاز خنده آور من است ."
" صحبت کردن معالجه گر" نامیده میشد، روانکاوی که یک رسوایی بود. چنانکه مایکل جونز مینویسد، با پرداخت مبلغی، افراد ثروتمند آمرزش از لذت های گناه کارانه خود و اجازه برای ادامه گناهان شان دریافت میکردند.
جونز معتقد است که این روانکاوی بر مبنای آیین های اولیه ایلومیناتی و نوعی کنترل فکری میباشد.
حقیقت ابنست که روانشناسان، دانسته یا ندانسته، جزئی از این سازمان سرّی شیطانی هستند. هدف واقعی ایلومیناتی ها بیمار کردن مردم و گرفتن پولهای شان میباشد.  این روشن می کند که چرا روانشناسان میلیونها انسان، از جمله کودکان را به دارو میبندند.
مدل انجمن مخفی قابل اطلاق کردن به حرفه طبابت بطور کلّ است، همینطور دیگر حرفه ها. (!)
فروید راهنمای مقدم بر آلفرد کینزی بود، منحرفی که با استمناع مداوم خود کشی کرد. کینزی گزارش تحت حمایت راکفلر معروف خود را با الگوهای رفتاری همجنس بازان دور و بر خودش پر نمود. با این وجود،  او آمریکائیان را متقاعد نمود که همخوابگی های متعدد و انحراف داشتن امری عادی است.
به طور مشابه فروید با خواهر همسرش، مینا برنیس رابطه داشت واو را حامله نمود. تئوریهای روانشناسی او تلاشی برای تبرئه نمودن خودش میباشد. مضحک اینکه، آدام وایزهاپت، برنامه ریز و طراح ایلومیناتی هم خواهر همسرش را حامله نموده بود.
فروید دریک دوره ای عاشق خواص دلچسب کوکائین شد. هنگامی که بعضی از دوستانش معتاد بودند، او ظاهراً ترک کرده بود. هر چند ویکی پدیا گزارش میدهد: " بعضی از منتقدین نظر میدهند که اغلب تئوری روانشناسی فروید زائیده اعتیاد او به کوکائین بوده است ."
زیگموند فروید روشنگر اینست که فرهنگ مدرن توسط یک فرقه شیطانی کنترل می شود، برای پست کردن، تنزل دادن و به بردگی گرفتن انسان ها. به نام علم و پزشکی فریب خورده ایم.
شیطان پرستان افراط جنسی و انحراف را تشویق میکنند تا انسانیت  را به برده گی بگیرند. " هر چیزی بی خیالیه،" اسم شب شیطان پرستان ست. فروید به جامعه اجازه به افراط رفتن در شهوترانی را اعطا نمود.
 روابط جنسی آزاد، زناشوئی و خانواده را متزلزل مینماید، ارگان هایی که برای ثبات اجتماعی و سلامت جامعه لازم هستند. با تنزل دادن همه روابط انسانی به پست ترین مشارکت اجتماعی، رابطه جنسی. سکس و " رابطه داشتن " را تنها راه رسیدن به توسعه شخصی و خوشبختی معرفی میکند.
برای 200 سال گذشته، تحول و روشنفکری با معیار افزایش مجوز های روابط جنسی اندازه گیری میشوند. تا به امروز ما در مقابل مناظر مستهجن آنتیک و افراد چاق، نمایش گران لخت " غرور همجنس گرایان " زانو خم کرده ایم.
این " پیشرفت " در معیارهای شیطانی ست. ما قربانیان یک توطئه چند – نسلی شیطانی هستیم که هر روزه بی باک تر گسترش می یابد.
با تشکر از تحقیقات ارزشمند ریچارد اوانز.

Related -- "Sex and the Jews"

Friday 20 August 2010

سرطان قارچ است و قابل درمان میباشد


عکس جالبی ست، هشت میلیون انسان هر ساله در سراسر دنیا  از سرطان میمیرند، بیشتر از نصف این تعداد تنها در ایالات متحده، و پیش بینی شده که تا سال 2030 میزان جهانی آن به 12 میلیون خواهد رسید.
 سرطان بزرگترین عامل مرگ انسانهای پائین 85 سال ست  و در آمریکا از هر چهار نفر یکی به آن مبتلا میباشد، هر چهار نفر یک نفر.
ما آزادی هایمان هر روز بخاطر " حمایت اجتماع از تروریسم " گرفته میشوند، در حالیکه تمامی آنچه که موجب رنج و آلام و همینطور مرگ و میر آنها میشود از بیماری هایی ناشی میشود که کارتل های صنایع شیمیایی متعلق به اشراف از پیدا کردن درمانی برای آنها بطور سیستماتیک امتناع میکنند.(سیستماتیک = با هدف و برنامه ریزی شده )
رئیس یک سازمان تحت کنترل راکفلر در اصلاح نژاد انسان دکتر ریچارد دی در حین صحبت در کنفرانسی که در مورد تحولات آینده جامعه جهانی در پیتزبورگ و در سال 1969 برگزار شده بود، از دکتر ها تقاضا میکند تا دستگاههای ضبط صوت را خاموش نمایند و نت برداری هم نکنند، تا اینکه او جزئیات یک لیست طولانی از تغییرات برنامه ریزی شده را بیان نمود. یک دکتر ولی نت برداری کرده بود و بعداً علناً در موردش صحبت نمود.
حالا، 40 سال بعد از آن، ما میتوانیم ببینیم که چگونه بطور استثنائی دکتر دی دقیق بود:
" ما میتوانیم تقریباً همه سرطان ها را همین اکنون معالجه نمائیم. اطلاعات آن درون پرونده ای در انستیتوی راکفلر موجود است، اگر هرگز تصمیم گرفته شود که منتشر شود. "
دی همچنین گفت که " با اجازه دادن به اینکه مردم از سرطان بمیرند جلوی رشد جمعیت گرفته خواهد شد، آدم ها ممکنه از سرطان و یا از هر چیز دیگری بمیرند "!! این مردم روحی در بدن ندارند و به همین جهت چنین کارهایی میکنند.
کمپانی های داروسازی اعظم علاقه ای به درمان سرطان ندارد وقتی در حال انباشتن ثروت هنگفتی هستند که از راه زیر مراقبت گرفتن علائم این بیماری و با داروهایی نابود کننده و کشنده برای سلول، سموم کشتار- مردم مانند  شیمی درمانی هستند، امّا این فقط  برای پول نیست، خاندان هایی که از یک رگه خونی هستند، اشراف حاکم، میخواهند که مردم رنج ببرند و زودتر از موعد بمیرند به عنوان روشی برای کنترل جمعیت
به همین علت است که هر وقت کسی خارج از کابال کمپانی های داروسازی یک روش مؤثر برای درمان سرطان کشف میکند، به سرعت توسط مؤسسات پزشکی و سازمان های دولتی مورد هدف قرار میگیرد
یکی از اینگونه موارد دکتری ایتالیایی ست، بنام تولیو سیمونچینی، یک مرد درخشنده و شجاع که از سر خم کردن در برابر فشارهای عظیمی که با آن روبرو شده – و همچنان ادامه دارد - امتناع میکند، پس از اینکه دریافت سرطان چیست و چگونه میتوان با آن مقابله کرد
" اتهام " سیمونچینی این بوده که کشف کرد سرطان یک قارچ است که توسط کندیدا بوجود میاید، یک ارگانیزم مخمر مانند که به تعداد کم در بدن زیست میکند حتّی در افراد سالم، سیستم دفاعی بدن بطور معمول آنها را تحت کنترل نگه میدارد، امّا هنگامی که کندیدا به یک قارچ قوی تبدیل میشود، برخی از مشکلات سلامتی را بدنبال خواهد داشت از جمله سرطان
تولیو سیمونچینی میگوید که سرطان همین عفونت های قارچی کندیدا میباشد و اینکه توضیحات جامعه پزشکی در مورد سرطان به عنوان یک اختلال عمل سلولی کاملاً اشتباه است
 کندیدا
سیمونچینی یک متخصص در تومور شناسی ست، اختلالات متابولیک و دیابت ها، امّا او از این هم بیشتر است. او یک دکتر واقعی ست، کسی که بدنبال کشف کردن حقیقت برای مصلحت بیمارانش میباشد و از پذیرش طوطی وار دیدگاه رسمی، اینکه دکترها چگونه باید عمل یا فکر کنند، امتناع میورزد.
او دگم موجود در انطباق فکری روشنفکرانه را با تمام مفروضات ثابت نشده اش، دروغ، تقلب و جعلیات آن به چالش گرفته است، او به سختی به انتقاد از تشکیلات های پزشکی می پردازد که همچنان به روش هایی که برای درمان و مقابله  با اپیدمی جهانی سرطان بیفایده هستند ادامه میدهند
از زمانی که به پزشکی ورود نمود دریافت که یک چیزی در رابطه با روش های درمان سرطان اشتباه ست:
" درد و رنج های وحشتناکی را میبینم. من در بخش اطفال مربوط به تومورشناسی بودم – همه این بچه ها میمیرند. من داشتم رنج میبردم وقتی میدیدم بچه های بیچاره، بیچاره با شیمیایی شدن، و با رادیواکتیو شدن میمیرند."
عصبانیت و غم و اندوه از آنچه که شاهدش بود او را به سوی تحقیق برای فهمیدن، و در نتیجه درمان این بیماری ویرانگر هدایت نمود. او تلاش خود را با ذهنی باز و یک کاغذ سفید خالی از فرضیات خشک و تعلیمات تحمیلی توسط جریان رسمی " جامعه پزشکی  و علمی " شروع نمود
چه تعداد دیگر از اینگونه کودکان معصوم باید با رنج و درد بمیرند تا مردم از نگاه کردن به دکتران به عنوان " خدایان دانای همه چیز " دست بردارند و میزان شگفت انگیز جهل موجود را درک نمایند؟!!ا
سیمونچینی دریافت که همه سرطان ها به یک صورت عمل میکنند، اهمیت ندارد که در کدام قسمت بدن و یا چه فرمی به خود بگیرند. یک عامل مشترک وجود دارد. او همچنین دریافت که توده های سرطانی همیشه سفید هستند.
دیگر چه چیزی سفیده؟ قارچ - کندیدا.
سیمونچینی متوجه شد که آنچه طبّ عمومی رایج معتقد است که یک رشد خارج از حد سلولی – توسعه تومورهای سرطانی -  در واقع سلول هایی است که سیستم دفاعی بدن برای دفاع  از حمله کندیدا تولید میکند. او میگوید که مراحل به اینصورت دنبال میشود:
" بطور معمول کندیدا توسط سیستم دفاعی بدن تحت کنترل نگه داشته میشوند، امّا هنگامی که آن به تحلیل رود و تضعیف شود، کندید میتواند توسعه یابد و یک " کلنی " بسازد.
کندیدا خلاصه به یکی از اعضای درونی بدن نفوذ میکند و سیستم دفاعی میباید با این تهدید به روش دیگری جواب دهد
این " روش " ساختن یک دیواره دفاعی با سلول های خودش میباشد و این گسترش یافتگی ست که ما آن را سرطان مینامیم.
 آنچه که اجازه میدهد سرطان بروز نماید، همانطور که در کتابهایم در طول این سالها گفته ام، یک سیستم دفاعی تضعیف شده است. وقتی که آن مؤثر عمل کند، مشکل را قبل از اینکه از کنترل خارج شود مهار میکند، و کندیدا را تحت کنترل نگه میدارد "

 امّا نگاه کن که درست هنگامی که تعداد سرطانی ها در سراسر جهان هر چه بیشتر افزایش پیدا میکرد چه اتفاقی در حال رخ دادن بود. یک جنگ تمام عیار و حساب شده بر علیه سیستم دفاعی بدن انسان ها که در هر دهه موذیانه تشدید شده است.
سیستم دفاعی توسط افزوده های خطرناک به نوشیدنی و غذا، کشاورزی شیمیایی، واکسیناسیون، تکنولوژی الکترومغتاطیسی و مایکرویوی، داروهای کمپانی های داروسازی، استرس موجود در " زندگی مدرن " تضعیف میشود.
چه دفاعی کودکان امروز خواهند داشت وقتی 25 واکسن تا قبل از دو سالگی به آنها تحمیل میشود، درست موقعی که این سیستم در حال شکل گرفتن است؟
این روشی ست که خانواده های اشراف ایلومیناتی برای کنترل انبوه جمعیت در نظر گرفته اند. با برچیدن دفاع طبیعی بدن در مقابل بیماری ها.
حال شک واقعی در اینست که، چه چیز سیستم دفاعی را از همه سریعتر نابود میکند؟
شیمی درمانی
پرتونگاری را هم به آن اضافه نمائید. شیمی درمانی برای کشتن سلول طراحی شده است، به همین سادگی.
" آخرین درجه " مراقبت های سرطانی امروزه مسموم نمودن بیمار و امید داشتن به این که سلول های سرطانی را زودتر بکشند قبل از اینکه به اندازه کافی سلول های سالم برای کشتن بیمار را نابود کردند.
امّا صبر کن، این سّم شیمی درمانی سلول های سیستم دفاعی را میکشند و آنها را تکه پاره میکنند. و کندیدا هنوز در آنجاست.
این سیستم دفاعی ویران شده بدن نمی تواند بطور مؤثر به کندیدا پاسخ دهد، و کندیدا به قسمت های دیگر بدن سرایت میکند تا پروسه دیگری را آغاز نماید. حتّی کسانی که به نظر میرسند که علاج یافته اند پس از عمل جراحی یا شیمی درمانی و همه گونه چک - آپ پاک و عاری شدن از تومورها راهم دریافت نموده اند، فقط ساعتی در حال تیک کردن هستند
سیستم دفاعی بدن آنها ویران شده است و فقط یک مدت زمان میبرد تا کندیدا باعث عودت دوباره شود. بطور خلاصه:
شیمی درمانی مردمی را میکشد که تصور میرود در حال درمان آنهاست.
البته، بجز گرفتن زندگی کار دیگری نمی تواند انجام دهد. یک نوع سّم است که نابود کننده سیستمی ست که ما برای سلامتی و قوی بودن به آن نیاز داریم، اگر میخواهیم درمان شویم.
وقتی دکتر سیمونچینی دریافت که سرطان یک عفونت یا هجوم  قارچی ست، بدنبال تحقیق در مورد چیزی رفت که قارچ را بکشد و در نتیجه سرطان را از بین ببرد. او متوجه شد که داروهای ضد قارچ کارگر نمی باشند، زیرا قارچ ها به سرعت تغییر رفتار میدهند و حتّی از دارویی که برای کشتن آنها تجویز شده تغذیه میکنند.
 در عوض، سیمونچینی یک چیزی پیدا کرد بسیار، بسیار ساده تر – سدیم بی کربنات. آری، ماده اصلی مورد استفاده در نان پزی.
او از همین استفاده کرد چون یک نابود کننده قوی قارچ ها میباشد، و بر خلاف داروها، کندیدا نمیتواند خود را با آن " تطبیق " دهد. سدیم بی کربنات از راه دهان و توسط آندوسکوپی اعمال میگیرد،یک لوله دراز که دکترها برای دیدن داخل بدن و بدون عمل جراحی از آن استفاده میکنند. این اجازه میدهد که سدیم بی کربنات مستقیم بر روی سرطان – قارچ قرار داده شود
مصریان قدیم خواص درمانی مواد ضد قارچ را می شناختند و کتابهای هندی تا هزار سال قبل توصیه نمودند که " مواد قلیایی دارای قدرت قوی " در مبارزه با سرطان هستند.
در 1983، دکتر سیمونچینی یک مرد ایتالیایی را معالجه نمود، جنارو سانگرمانو، کسی که با داشتن سرطان  ریه فقط چند ماه مهلت زندگی کردن برای او تعیین کرده بودند. چند ماه بعد او نمرد، او سالم به زندگی بازگشت و سرطان از بین رفته بود.
موفقیت های بیشتری ادامه یافت و سیمونچینی یافته های خود را به سازمان بهداشت ایتالیا معرفی نمود به امید اینکه آنها در یک آزمایشات علمی تحقیقی نشان دهند که این کار میکند، امّا او درحال یادگیری مقیاس واقعی حقه بازی و فریبکاری در نظام  پزشکی بود
 مقامات نه تنها مدارک و مستندات او را نادیده گرفتند، بلکه او را از تجویز درمان هایی که مورد تائید سازمان پزشکی نیست محروم نمودند. آری، من واقعاً همین را گفتم – برای تجویز کردن درمان هایی که مورد تائید نیست. ( درمان موجود ست ولی مورد تائید قرار نمی گیرد )
او توسط رسانه های رقت انگیز زیر یک رشته حملات شریر و تمسخر کننده قرار گرفت، سپس سه سال بخاطر ایجاد مرگ اشتباهی " بیمارانی که تحت مراقبت او قرار گرفته بودند زندانی شد. دستور به هر گوشه ای رسیده بود، سیمونچینی را هدف قرار دهید.
مقامات نظام پزشکی گفتند که ادعای او در مورد بی کربنات سدیم " دیوانگی " و " خطرناک " است ( البته فقط برای منافع کمپانی ها ی داروسازی خطرناک است ). یکی از " رهبران دکترها " حتّی با چرند گویی سدیم بی کربنات را یک " ماده مخدر " نامید!
در تمام این مدت میلیون ها نفر از سرطان در حال مردن بودند که میتوانستند بطور مؤثر درمان شوند. این انسان نماها هیچ اهمیتی نمی دهند.
 دکتر تولیو سیمونچینی خوشبختانه، آدم ترسوئی نیست و او در اینترنت و گفتگوهای مردمی به انتشار کار خود ادامه داد. میدانم که او موفقیت های قابل توجهی در کاهش و حذف کاملاً واقعی حتّی بعضی از سرطان ها که در مراحل پیشرفته و نهایی قرار داشته اند با استفاده از بی کربنات سدیم کسب نموده است. در بعضی موارد این ممکن است ماه ها طول بکشد، امّا در بعضی دیگر، مانند سرطان سینه که تومور به آسانی در دسترس میباشد، در چند روز محو میشود.
مردم همچنین تحت راهنمائیهای دکتر سیمونچینی در حال معالجه کردن خود هستند و در آخر این مقاله لینک هایی را قرار میدهم که شما صحبت ها و تجربیات افرادی را که از این طریق معالجه و درمان شده اند را میتوانید مشاهده نمائید. ( که تبلیغات رسانه ها نیست در عوض تلاش این افراد برای اطلاع رسانی از حقیقتی پنهان شده توسط رسانه هاست - م )
در آپریل گذشته طی مقاله ای یافته های دو محقق و دانشمند انگلیسی را مورد بحث قرار دادم که ثابت نموده اند سرطان قارچ میباشد، پروفسور گری پوتر از گروه کشف داروی سرطان و پروفسور دن بورک. مجموع یافته های این دو برملا نموده که:
سلول های سرطانی دارای نوعی " نشان شیمیایی " منحصر بفرد هستند که سلول های عادی فاقد آن هستند، یک نوع آنزیم که  ( سیپ وان بی وان تلفظ میشود ). آنزیم ها پروتئین هستند که نقش کاتالیزور ( سرعت بخشیدن ) را در فرآیندهای شیمیایی برعهده دارند.
(سیپ وان بی وان ) ساختمان شیمیایی چیزی را تغییر میدهد که سالوسترول نامیده میشود که بطور طبیعی در بسیاری از میوه ها و سبزیجات پیدا میشوند.  این تغییر شیمیایی سالوسترول را به یک عامل کشنده سلول های سرطانی تبدیل میکند، امّا هیچ صدمه ای به سلول های سالم وارد نمیکند.
 امّا نکته ای که نشان میدهد سرطان یک قارچ است در اینجاست: سالوسترول سیستم دفاع طبیعی در میوه ها و سبزیجات علیه حملات قارچی ست و بهمین جهت شما آنها را فقط در گونه هایی که در معرض آسیب های قارچی قرار میگیرند مشاهده میکنید، مانند توت فرنگی، ذغال اخته، تمشک، انگور، کران بری، سیب، گلابی، سبزیجات سبز ( به خصوص گل کلم و خانواده کلم )، کنگره فرنگی، فلفل قرمز و زرد، اووکادو، مارچوبه و بادمجان.
از طرف دیگر، کمپانی های داروسازی و بیوتکنولوژی از این امر بخوبی آگاهند و آنها برای تحلیل بردن این دفاع طبیعی در مقابل حملات قارچی عملیات عظیمی را براه انداختند که به دو صورت عمل میکند:
1- پاشیدن مواد شیمیایی ضد قارچ که در کشاورزی مدرن مورد استفاده قرار میگیرند قارچ ها را بطور مصنوعی می کشند، این بدین معنی ست که گیاهان احتیاجی به فعال کردن سیستم دفاعی خود – سالوسترول - ندارند و امروزه شما فقط آنها را در گیاهانی که به روش سنتی کشت شده اند پیدا میکنید
2- این ضد قارچ های شیمیایی که بطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند یک متوقف کننده بسیار قوی ( سیپ وان بی وان ) میباشد و اگر شما غذاهایی که بصورت شیمیایی تهیه شده اند بخورید اهمیتی نخواهد داشت که چقدر سالوسترول مصرف کرده باشید زیرا آنها به یک عامل نابود کننده سرطان فعال نخواهند شد یعنی قادر به عملی که برای آن طراحی و خلق شده اند نخواهند بود.
این عمل اتفاقی نیست، امّا یک طراحی حساب شده است، همانطور که حمله های مقامات برای نابود کردن تولیو سیمونچینی حساب شده است. اشراف میخواهند مردم از سرطان بمیرند، نه اینکه معالجه شوند. آنها از نظر روانی و احساسی تا آنجا که قادر به تصور کردنش هستید بیمارند و انسان ها را بصورت گاوان و گوسفندان نگاه میکنند.
برایشان مهم نیست که فریبکاری و سرکوب آنها چه مقدار زجر، رنج و مرگ را باعث میشود – از چشم انداز جنون آمیز آنها هر چه بیشتر بهتر. و این همان چیزی است که این مردم هستند... مجنون.
امّا سیمونچینی از سر خم کردن امتناع میکند و مبارزه خود برای چیزی که او آنرا یک معالجه مؤثر برای سرطان میبیند ادامه میدهد، در حالیکه در دنیا تعداد مرگ و میر بخاطر سرطان مداوماً در حال افزایش است آنهم برای معالجاتی که کارگر نیستند و بر اساس فرضیاتی که هیچگونه واقعیتی ندارند اعمال میشوند.
این در واقع یک جامعه دیوانه، دیوانه است، هر چند، از چشم انداز خانواده های اشراف، همینطور هم باید باشد. خدا را شکر برای شهامت و متعهد بودن انسان هایی مانند تولیو سیمونچینی. ما نیاز به تعداد بیشتری انسان های امثال او داریم - هر چه سریعتر.
چه تقابل شخصیتی قویی بین او و کسانی که در خدمت تشکیلات پزشکی هستند وجود دارد. وقتی سیمونچینی چند هفته قبل در کلینیک شن سخنرانی کرد قبل از ورود او بعضی دکترهای محلی نظریات او را رد کردند و به تمسخّر گرفتند
آنها به سخنرانی او دعوت شده بودند، که میتوانست برای بیماران آنها فواید بالقوه عظیمی در بر داشته باشد. صندلی هایی برای آنها رزرو شده بود تا صحبت های سیمونچینی را از نزدیک بشنوند و شانسی به آنها داده شد تا سؤالات خود را مطرح نمایند.
چه اتفاقی افتاد؟
آنها هرگز نیامدند.
لینک مقاله اصلی:
در لینک زیر میتوانید مدارک و شهادت دادن بیمارانی که توسط سیمونچینی درمان شدند را ملاحظه نمائید
در این ویدئوی خارق العاده سرطان و نابود شدن آن را مستقیم ببینید
اف دی ای سازمانی که مسئول حفاظت از مردم آمریکاست و با پول مالیات دهندگان اداره میشود، همیشه در جهت منافع کمپانی های غول پیکر داروسازی برای از بین بردن کمپانی ها وتجار کوچک که داروهای غیر شیمیایی و طبیعی تولید میکنند تلاش مینماید، و سعی بسیار در سانسور حقیقت دارد، رشوه خواری و اتهامات بسیاری دیگر را در لینک زیر میتوانید مطالعه نمائید، متاسفانه به انگلیسی میباشد و من به تنهایی قادر به ترجمه این همه مطالب نیستم، فقط سعی میکنم آنچه را که در توانم میباشد انجام دهم.
کندیدا را خودتان در بدن خود و بسیار ساده آزمایش کنید:
صبح بلافاصله پس از بیدار شدن در یک لیوان نیمه پر آب تف نمائید، سعی نکنید با دست و یا وسیله ای بزاق را از درون دهانتان بیرون بکشید، فقط تف کنید، هر قدر کم باشد مهم نیست. بعد از یک ربع یا نیم ساعت محتویات لیوان را به آرامی هم بزنید، سپس آنرا در مقابل نور بگیرید، اگر تف در بالای آب قرار گرفت و یا حل شد شما سالم هستید، امّا اگر لیوان را مکدر و غیر شفاف نمود بدن شما دارای بالانس یا تعادل کندیدا نیست. بهترین و مؤثرترین کار تغییر شیوه غذا خوردن، روی آوردن به نوشیدن آب میوه و سبزیجات و دوری کردن از هر گونه خوردنی های بسته بندی شده، کنسرو شده و مخصوصاٌ فراورده های چینی ست
Enhanced by Zemanta

Sunday 15 August 2010

سخنرانی و هشدار تاریخی جان کندی و چالش نهایی در مقابله با توطئه گران بین المللی


در این سخنرانی کندی فقید از قدرت هایی که هم کمونیسم وهم فدرال رزرو صندوق خزانه داری آمریکا و همچنین سازمان های اطلاعاتی مهم جهان را در اختیار خود دارند به اختصار توطئه یکپارچه و بیرحم می نامد، ولی بسیار روشن وجود این گروه مخوف و اهداف پلید آنها که  در عمل بر علیه منافع انسان ها میباشد را به همه هشدار میدهد، بوضوح خطر را جدی اعلام و بسیج همگانی را درخواست میکند، از مطبوعات عاجزانه میخواهد تا به او برای مطلع کردن مردم  کمک کنند، ولی مطبوعات بیشتر درگیر روابط او با مریلین مونرو بودند تا درگیری های او با بانکداران صاحب فدرال رزرو، و بخصوص کلاهبرداران وال استریت، یا مقاومت سرسختانه کندی با ساختن بمب اتمی توسط اسرائیل!
همین جرج بوش پدر، در آن زمان در محافل نیمه رسمی بطور علنی به کندی توهین مینمود، اکنون مدارک بی تردیدی برملا شده اند که نظارت داشتن شخص بوش پدر در ترور رئیس جمهور محبوب آمریکا را اثبات میکند. امروزه ثابت شده که بوش به دروغ حضور خود در دالاس و در روز قتل کندی را تکذیب کرده بود، او شخصا در محل حضور داشته این خانواده مرتبط با بوش های آلمان ( کمپانی بوش انددکر) است،  پدر بزرگ پرسکات بوش بانکدار هیتلر بود این ها نسل اندر نسل نوکر بانکداران بوده اند.
 میدانیم که مهمترین این اشخاص خاندان های راتچایلد، روهدز، ویندسور، اوپنهایمر، پادشاه اسپانیا، و اشراف ونیزی هستند. قدرت واتیکان به تنهایی قادر به حمایت از کندی نبود و کودتایی هم که درسال 78 در واتیکان با کشتن ژان پل اول، آن هم  درست 33 روز پس از پاپ شدنش شکل گرفت، همه قدرت و ثروت واتیکان را  در اختیار ژزویت ها یعنی همدستان نزول خوران لندن قرار داد تا راه برای اهداف بلند پروازانه صهیونیست ها یعنی حکومت جهانی باز و صاف شود.
 بازمانده های کا گ ب در تلاشی بی ثمر و احتمالا فقط برای انتقام گیری، برای قتل پاپ لهستانی منتخب لندن ژان پل دوم که با مرگی فلاکت بار به درک واصل شد، به ارگنه کن ترکیه متوسل شدند و آنها هم علی آکسا را مامور این کار بی نتیجه نمودند.
تمام پرده های این تراژدی مو به مو پیاده شده، پس از شروع حمله اول آمریکا به عراق، جرج بوش پدر در تاریخ 11 سپتامبر 1990 در کنگره آمریکا هدف واقعی این جنگ را ایجاد نظم نوین جهانی اعلام نمود و در اصل برای اولین بار رسماً از این پدیده صحبت کرد، درست یازده سال پس از آن تاریخ حادثه حمله به برج های تجاری در نیویورک و پنتاگون در واشنگتن را صحنه سازی نمودند که باز هم خانواده بوش نقش بزرگی ایفا نمودند، مرحله نهایی یعنی ایجاد این حکومت جهانی قرار است بزودی و درست یازده سال پس از 11- 9 سال 2001 و در سال 2012 تکمیل  شود. آخرین پرده آن جنگی سهمگین در خاورمیانه یا به عقیده عده زیادی جنگ سوم جهانی است که بنا بر تئوری لزوم این حکومت جهانی را  ایجاد میکند. دولت کاملاً صهیونیست اوباما مانند مومی در دستان توطئه گران میباشد، ولی بر خلاف باور همگانی این فقط اراده به مقاومت یا در عوض تسلیم شدن ملت هاست که در اصل تعیین کننده است، تسلیم شدن به تبلیغات دروغین رسانه های تجاری و دولتی، و یا عکس العمل های قاطعانه مردم در مقابل فشارهای مالی، بیکاری و مقاومت برای حفظ  حقوق و استقلال اقتصادی و سیاسی کشورها میتواند در مقابله با این توطئه بزرگ سرنوشت ساز باشد  
بخاطر اهمیت فوق العاده این سخنرانی مهم و در جهت اطلاع رسانی به هموطنانم از پیچیدگی مبارزه ای که در پیش داریم و لزوم ایجاد نگرشی نوین نسبت به مسایل همانطور که جان کندی در این سخنرانی یاد آور میشود، که در واقع دشمن را با هشیاری و بدور از هیاهوهای تبلیغاتی شناسایی کردن است، و هشیاری در شناخت عوامل نفوذی رمز موفقیت هر نهضت و جنبشی در هزاره جدید خواهد بود، از این رو مهمترین قسمت های این سخنرانی را  ( که در یوتوب هم فایل صوتی و انگلیسی آن موجود است ) ترجمه و تقدیم میکنم، امیدوارم مورد پسند قرار گیرد.
شما نمیتوانید به یاد داشته باشید که در 1851 نیویورک هرالد تریبون تحت حمایت و انتشار هوراس گریلی، روزنامه نگار گمنامی به نام کارل مارکس را به عنوان روزنامه نگار درشعبه لندن در استخدام داشت.
به ما گفته شده که این خبرنگار خارجی، بسیار بی چیز، با خانواده ای بیمار و دچار سوء تغذیه، همواره به گریلی و مدیر ویرایش چارلز دنا  برای افزایش حقوق و دستمزد خود که 5 دلار بود رجوع میکرد، حقوق و دستمزدی که او و انگلس با نمک نشناسی آنرا تقلب بورژوازی می نامیدند.
امّا وقتی همه درخواست های مالی او رد شد، مارکس به دنبال وسایل امرار معاش و شهرت دیگری به  اطراف خود نگریست تا اینکه در نهایت رابطه خود را با تریبون خاتمه داد و استعداد خود را به صورت تمام وقت برای گسترش بذر لنینیسم، استالینیسم، انقلاب و جنگ سرد تخصیص داد.
اگر تنها این روزنامه سرمایه داری نیویورک با مهربانی بیشتری نسبت به او رفتار مینمود، و اگر فقط مارکس به عنوان خبرنگار خارجی در تریبون باقی میماند، تاریخ ممکن بود به گونه ای دیگر باشد...
موضوع صحبت امشب من لزوم توجه و هشیاری هر چه بیشتر ناشران و سردبیران است.
میخواهم در مورد مسئولیت های مشترک ما در مقابل خطری مشترک صحبت کنم، رویدادهای چند هفته اخیر ممکن است چالش های پیش روی مان را برای بعضی روشن کرده باشد، امّا ابعاد تهدید بزرگ آن طی  سالهای زیادی نمایان خواهد شد، امیدهای ما برای آینده هر چه باشد – برای کاهش دادن این تهدید یا زندگی کردن با آن – هیچ راه فراری وجود ندارد چه در جدّیت و چه در کلیت چالش های آن نسبت به بقا و امنیت مان، چالشی که از راه های غیر معمولی  و در هر حوزه از فعالیت انسان با ما مقابله میکند.
این چالش مرگبار دو شرایط مستقیم نگران کننده را بر جامعه ما تحمیل میکند -- به رسانه ها و رئیس جمهور هر دو-- دو چالشی که در ظاهر متضاد به نظر میرسند، امّا برای مقابله با این خطر ملی باید به تطبیق یابند و برآورده شوند، اولی را من به نیاز به اطلاع رسانی بیشتر به مردم میدانم و دوم نیاز به حفظ اسرار مهم کشور.
کلمه " محرمانه بودن " در یک جامعه آزاد و باز بسیار تنفّرانگیز است، و ما به عنوان یک ملّت ذاتاً و به لحاظ تاریخی مخالف جوامع مخفی، سوگندهای مخفی خوردن و اقدامات مخفی هستیم. ما مدتها پیش تصمیم گرفتیم که خطرات ناشی از پنهان کاری بیش از حد حقایق به مراتب سنگین تر از خطراتی ست که برای توجیه آنها اشاره میشوند
حتی امروز ارزش کمی در مخالفت کردن با تهدید یک جامعه بسته با تقلید محدودیت های خودسرانه آن وجود دارد. حتی امروز ارزش کمی در بیمه کردن بقای کشورمان وجود دارد اگر سنت های ما با آن تداوم نیابد. و خطر بزرگی وجود دارد که یک اعلام لزوم  افزایش امنیت توسط کسانی که مشتاق گسترش دادن معانی آن تا حد سانسور و پنهان کاری رسمی هستند مورد استفاده قرار گیرد. که تا حدی که در کنترل من است قصد ندارم اجازه دهم. و نه هیچکدام از کارگزاران دولت من، چه در رده بالا و چه پائین، نظامی یا غیر نظامی باید از کلمات من امشب در اینجا به عنوان بهانه ای برای سانسور اخبار، برای خفه کردن اختلاف، سرپوش گذاشتن بر اشتباهات ما و یا منع کردن مطبوعات و مردم از واقعیت هایی که سزاوار دانستن آن هستند استفاده نماید
امروز هیچ جنگی اعلام نشده – و هر چند که مبارزه ممکن است دشوار باشد، شاید هرگز با روش ستنی اعلام نشود. روش زندگی ما زیر حمله قرار گرفته، کسانی که خود را دشمن ما ساختند در حال پیشرفت به سراسر جهان هستند. بقای دوستان ما در خطر است. و هنوز هیچ جنگی اعلام نشده، هیچ مرزی توسط سربازان پیاده عبور نشده، و هیچ موشکی پرتاب نشده.
اگر مطبوعت منتطر اعلام جنگ است قبل از اینکه نظم و انضباط شرایط مبارزه به خود بگیرد، در آنصورت من فقط میتوانم بگویم که هرگز هیچ جنگی یک چنین خطر عظیمی به امنیت ما تحمیل نکرد، اگر شما در انتظار پیدا کردن " خطر واضح و حاضر " هستید، در آن صورت من فقط میتوانم بگویم که خطر هیچوقت بیش از این واضح نبوده و حضورش بیش از این آشکار نبوده.
نیاز به تغییر نگرش، تغییر تاکتیک، یک تغییر در تکالیف – توسط دولت، مردم، هر تاجر یا رهبر سندیکا، و توسط همه روزنامه ها داریم. برای اینکه ما در سراسر جهان توسط یک توطئه یکپارچه و بیرحم  مورد مقابله قرار گر فته ایم که در درجه اول متکی به روش های پنهانی برای توسعه حوزه نفوذ خود میباشد – در نفوذ کردن به جای اشغال کردن، در واژگون کردن به جای انتخابات آزاد، در ارعاب به جای انتخاب آزاد، در عملیات چریکی شبانه به جای نظامیان در روز.
سیستمی است که منابع گسترده انسانی و مادی را به اجبار برای ساختن یک جامعه قدرتمند کوچک به خدمت گرفته، ماشینی بسیار مؤثر که ترکیبی از عملیات نظامی، دیپلماتیک، جاسوسی، اقتصادی، علمی و سیاسی میباشد.
تدارکات آن پنهان میشود، منتشر نمیشوند. اشتباهات آن دفن میشود، سر لوحه اخبار نمیشوند. مخالفان آن ساکت میشوند، ستایش نمیشوند. هزینه های مالی آن مورد سؤال قرار نمیگیرند، شایعات مربوط به آن منتشر نمیشود، هیچیک از اسرارش برملا نمیشود. جنگ سرد را رهبری میکند، بطور خلاصه، با یک دیسیپلین شرایط جنگی هیچ دمکراسی امید تحقق یافتن نخواهد داشت
من از جامعه روزنامه نگاری و از صنایع در این کشور درخواست میکنم تا مسئولیت های خویش را  مورد بازنگری قرار دهند، درجه و ماهیت خطر حاضر را در نظر بگیرند.
اوایل قرن هفدهم بود که فرانسیس بیکن اشاره به سه اختراع  اخیر مهم  بشر نمود که جهان را متغییر ساختند، قطب نما، پودر باروت و مطبوعات. پیوند بین ملتها برای اولین بار توسط قطب نما میسر شد و همه ما را شهروندان یک جهان ساخت، تکامل پودر باروت تا حد نهایت آن، اخطاری به بشر در مورد عواقب وحشتناک اشتباه بود.
و سپس به مطبوعات – ضبط کننده اعمال انسان، حافظ وجدان او، پیک اخبارهایش – که ما انتظار مقاومت و همیاری داریم، با اعتماد به نفس به اینکه با کمک شما انسان بتواند آن شود که برایش متولد شده: آزاد و مستقل. پایان
متاسفانه مطبوعات  تا حد وسیله ای در دست توطئه گران برای کنترل فکری مردم جهان نزول ارزش یافته و بسیاری از خبرنگاران و گزارشگران صادق با جاسوسان کارکشته و تعلیم یافته سرویس های امنیتی جایگزین شده اند که مانند ربات های بدون روح دیگر حتی قادر به فریب دادن کودکان نیز نیستند، فقط بدون هیچ گونه ارزش نهادن به برچسب های تکراری رسانه ها و گروه های فشار در اینترنت و اجتماع باید دنبال حقایق تاریخی و سیاسی گشت، جهان را آنطور که هست شناخت نه آنطور که رسانه ها توصیف میکنند

Thursday 12 August 2010

ارگنه کن از نگاهی دیگر

تمجید من در مقاله قبلی از دستگیریها و ادامه تحقیقات ارگنه کن توسط دولت ترکیه  نه  به معنی حمایت از تمامی عمل کرد های آن دولت، بلکه تلاشی برای انعکاس بی عملی مقامات قضائی، امنیتی و سیاسی حکومت ما در ایران بوده است که به جای دستگیری و محاکمه خائنین و نوکران استعمار جوانان میهن دوست و عاشقان آزادی را به زندان می اندازند و مورد شکنجه و آزار قرار میدهند. گفتنی ها درمورد ارگنه کن بسیار است، یکی از دلایل اصلی که دولت تائب ادروان نمیتواند قاطئانه ترعمل کند، وابسته بودن اقتصاد ترکیه به قاچاق مواد مخدر ست که درصد عظیمی از درآمد کل کشور را تشکیل میدهد و ارتش بطور وسیعی درگیر این تجارت است، نه او و نه هیچ قدرت دیگری نمیتواند مافیای مواد مخدر را ریشه کن نماید
برای درک بیطرفانه ماجرای ارگنه کن بهترین کار استفاده از منابع مستقل و آگاه در امور امنیتی و قابل دسترس در اینترنت میباشد چون مطبوعات ترکیه در دو خط حامیان و یا مخالفان دولت تقسیم شده اند، این  بار مقاله ای از " وین مدسن رپورت " را برای ترجمه انتخاب کردم که اطلاعات و تحلیل های مفید و تقریباً خلاصه ای را  ارائه میدهد، با توجه به حجم عظیم اطلاعات موجود و همچنین تبلیغات ضد و نقیض در زمینه این پرونده، مخصوصاً اینکه خبر رابطه ارگنه کن ترکیه با منشی امور سیاسی کنسولگری ایران، شخص محسن کارگر آزاد آن هم در یک بار همجنس بازان را مورد تائید قرار میدهد، که من هم برای درک بهتر خوانندگان محترم منابع دیگری در مورد همین واقعه را ترجمه و ضمیمه نمودم. البته قسمت کوتاهی از مقالات ترکی را هم مجبور شدم  ترجمه نمایم که متاسفانه نقایص فراوانی دارد، امیدوارم به بزرگی خود ببخشید
موساد به توطئه کودتا در ترکیه متهم شد، یک کشور ناتو، اثر انگشت سازمان سیا هم در این تلاش دیده شد، وین مدسن ریپورت یا وی ام آر
از افشا گری های تازه، پس از گزارش (وی ام آر) که موساد اسرائیل و جنایت کاران مافیای چاباد هدف یک حمله تلافی جویانه توسط یک باند مخوف مسلمان در بمبئی قرار گرفتند، حرفی که بیرون آمده اینست که موساد دوباره، درگیر در یک شبکه جاسوسی جنائی شده است، اینبار در ترکیه
آنچه که این آخرین نمونه از قصور اسرائیل در مهار فعالیت های مجرمانه  سرویس های اطلاعاتی و سندیکاهای جنایتکارانش را بدتر میکند اینست که ترکیه، بر خلاف اسرائیل، یک متحد ایالات متحده در ناتو میباشد، بنابراین، آمریکا طبق این معاهده موظف به حمایت ار متحدین ناتو در مقابل هر گونه تعرض از طرف کشورهای غیر ناتو، از جمله اسرائیل میباشد.
رسانه های ترکیه و دیگر کشورهای خاورمیانه گزارش میدهند که در رابطه با یک باند اطلاعاتی و تبه کار دست راستی ترکیه، معروف به ارگنه کن، انگشت بر روی موساد گذاشته شده. متهم به تلاش برای سرنگونی دولت دمکراتیک انتخاب شده حزب عدالت و توسعه (ای کی پی)  نخست وزیر تائب اردوان و رئیس جمهور عبدالله گول.
بسیاری از مدارک در ترکیه از یک خاخام ترکی نام برده اند، تونکای گونئی، همچنین معروف به دانیل تی گونئی و دانیل لوی و اسم  رمزهای " ایپک " یا " سیلک " (مانند سعید امامی  یا اسلامی که در اصل دانیال قوامی بوده-م)
او بعنوان یک مامور دو جانبه برای سازمان اطلاعات ملی ترکیه (ام آی تی) با ماموریت نفوذ کردن به گروه در سایه ولی پرقدرت " حکومت درون یک حکومت " ارگنه کن فعالیت میکرد. گونئی در سال 2001 برای پخش کردن گواهینامه رانندگی تقلبی و پلاک های جعلی نمره ماشین های لوکس توسط مقامات ترکیه بازداشت شد. یک سند که به تازگی توسط مطبوعات ترکیه کشف شد برملا کرد که گونئی به یک واحد اطلاعات ژاندارمری نفوذ کرده بود که با همکاری ارگنه کن در بی ثبات کردن ترکیه کار میکردند. گونئی به ایالات متحده اخراج شد و اکنون مدیر کنیسه ای در تورنتوی کاناداست.
روزنامه ترکیه حریت گزارش داد که  گونئی در واحد ضد تروریسم سازمان امنیت ملی (سی تی یو) و یک واحد دیگر (ام آی تی) که ایران را زیر نظر داشت خدمت میکرد. حریت همچنین گزارش داد که گونئی رابطه ای با کنسول گری ایران در اسلامبول ایجاد کرده بود، با  محسن کارگر آزاد منشی امور سیاسی کنسولگری.!! ( به نقل از روزنامه ملیّت تاریخ 4 دسامبر 2008 گونئی روابط دوستانه ای با محسن کارگر در یک " بار مخصوص همجنس بازان " ایجاد کرد که به اعتقاد سرویس امنیتی ترکیه (ام آی تی) محسن کارگر عضو شاخه ایرانی عملیات گلادیو بود که در کنسولگری ایران با سمت منشی امور سیاسی کار میکرد.)
قسمتی از مقاله حریت که لینک اش در چند سطر پائین تر آمده
در پیشگاه تاریخ
بمب ارگنه کن، دردادگاه و دادخواست متهم اومیت اوگوزتان منفجر شد
 در کیفرخواست اوگوزتان، رابطه خاخام تونکای گونئی با معاون ام آی تی مهمت ایمور، در یک تماس تلفنی مشخص، به گفته شاهد. معاونت سازمان امنیت کشور در چنین مسیری تحت بررسی باشد بسیار خطیرست
هر قدر که تونکای گونئی آنرا رد میکند..
 در واقع، دادخواست اومیت اوگوزتان ارتباط گونئی – ایمور بود که ورای تصور همه بود
چونکه به گفته اوگوزتان، تونکای گونئی، برای ایمور از دیپلمات ایرانی عکس و اطلاعات تهیه کرده بود
اسم دیپلمات ایرانی محسن کارگر آزاد است، روزنامه های ترکیه به او لقب " جلاد " داده اند.
اگر اوگوزتان حقیقت را میگوید؛
1) میز کار تونکای مربوط به ایران(بخش مطالعه ارگنه کن ایران) در ام آی تی ثابت میشود که در حال کار کردن است
2) تماس رسمی بین ارگنه کن و دولت درونی ایران (حکومت واقعی و سّری ایران - م) برای اولین بار ظاهر میشود
هرچند چنین ادعای بزرگی را بدون رفتن به عمق ماجرا، فقط با ارائه سؤالهای آماتور نمی توان دریافت، برای مثال نام، تاریخ، زمان دیدارها و ...
ما سه یا چهار اسم داریم، محسن کارگر دیپلمات ایرانی، معاون سیاسی کنسولگری اسلامبول با شماره 008 166 پاسپورت دیپلماتیک در تاریخ 8 فوریه 1991 وارد ترکیه شد. در تاریخ 24 ژانویه 1993 در ترور اوگور مومکو نام او مغشوش شده بود. ترکیه را در 1995 ترک نمود، و در تهران به عنوان مسئول بخش آنکارا ( درسازمان امنیت ایران – م) منصوب شد.
به گفته ایمور، تحقیقات سوسورلوک پس از قتل دو ایرانی که درگیر قاچاق مخدر بودند آغاز شد.
عسکر سیمیتکو و لازیم اسماعیلی در ژانویه  1995 هنگامی که کازینوی هتل پولات رنسانس را در اسلامبول ترک کرده بودند توسط اشخاص ناشناس ربوده میشوند، هر دو با شلیک گلوله در سیلویری اسلامبول کشته میشوند و اجساد شان در تاریخ 28 ژانویه 1995 پیدا میشود
مهمت ایمور نوشته: ام آی تی کمترین اطلاعی در مورد قاچاق مخدر سمیتکو نداشت، دو فعالیت عمده در این دوران برای م آی تی انجام داده بود یکی حمل سلاح برای پی کی کی، دیگری مشارکت در دستگیری رهبر پی کی کی در مرمره.
محسن کارگر آزاد مظنون به مشارکت در قتل اوگور مومکو روشنفکر کمالیست بود. برای همین او در 1995 به تهران اخراج شد. با وجود اینکه در شرح وقایع مظنون دیگر ارگنه کن اومیت اوگوزتان شهادت داده که او شاهد بود که گونئی اطلاعاتی در این باره از آزاد جمع آوری کرده بود
در این مقاله  قتل عرفان ستین امک روزنامه نگار ترک را به ساواما، سازمان اطلاعات و امنیت ملایان ایران مرتبط میکند که اسلحه را تروریست های اعزامی از ایران پس از جنایت به محسن کارگر معاون سیاسی کنسولگری تحویل داده اند. سپس جنایت های دیگر را اضافه میکند مانند زهرا رجبی و علی پناه مرادی، کشتن رضا برزگر در زندان ترکیه شخصی که اعتراف به همکاری با محسن کارگر نموده بود، و اخراج محسن کارگر و دیگر اعضای سفارت از ترکیه با خفت و خواری.
[ پس از علنی شدن پرونده ارگنه کن بطور رسمی در دادگاه عالی جنائی و کشاندن ژنرال های گردن کلفت به دادگاه، دیگر رسانه هایی که برای لوث کردن این قضیه تلاش میکردند نمیتوانستند به سادگی با دو کلمه معروف "تئوری توطئه " کل مسئله را نفی کنند، از اینرو همگی و مثل همیشه بطور هماهنگ با تخریب تونکای گونئی سعی در زیر سوال بردن تمامی مدارک و شواهد بدست آمده نمودند و با تاکید مکرر بر اینکه او یک جاسوس  با نام ها و شغل های متعدد بوده و در نتیجه اظهارات او ارزش بررسی و تحقیق ندارد به تبلیغ در اینکه ارگنه کن توسط دولت بزرگنمایی میشود پرداخته اند
 فقط در این مورد که تونکای گونئی همان تونکای گونئی ملقب به آیپک و یک اسم کد دیگر " سیلک " هست یا نیست چندین مقاله نوشته شده، به این مورد توجه نمیشود که اینگونه افراد و مامورین که به عنوان خبرچین فعالیت میکنند فراوانند و اصولاً کار جاسوسان مگر غیر از این است؟ ماموران امنیتی  در دنیای واقعی که مانند هنرپیشه دو صفر هفت فیلم های جیمز باند نیستند، کارشان نفوذ کردن در میان اجتماعات با استفاده از انواع حقه بازی و شیادی ست، هر چه بیشتر در این کار آلوده میشوند بیشتر از محبت، کمک به همنوع و انسانیت دور میشوند، و به موجوداتی بی رحم، بدون عاطفه و بدون اراده تبدیل میشوند که به اجبار آلت دست  باندهای پر قدرت مافیایی- حکومتی میشوند، گونئی ولی یک خبرچین بسیار حرفه ای و با مهارتی فوق العاده در نفوذ در ارگان های مختلف بود و به همین جهت نیز توسط سازمان امنیت ترکیه مورد استفاده قرار گرفت تا بتواند تمامی تشکیلات ارگنه کن را شناسایی کند و از آنجائیکه با تحقیقات دستگاه قضائی هم همکاری کامل نمود توانست از ترکیه خارج شود و در کانادا زندگی کند- ضمیمه]
بقیه مقاله وی ام آر در مورد نقش موساد:
گونئی همچنین ادعا کرد که یک روزنامه نگار ست از طرفی بنا به گفته بعضی او یک عضو (پی کی کی) بود، سیلویو اوایدو رهبر جامعه یهودی ترکیه گونئی را یک خاخام تقلبی خواند و گفت که او حتی بعنوان یک خاخام در کنیسه تورنتو ثبت نشده است.
در قلب داستان ارگنه کن موساد قرار دارد و تلاش های گزارش شده اش برای تبدیل کردن ترکیه به یک لبنان دیگر و یا کرانه باختری /غزه، یک کشور متلاطم درگیر منازعات داخلی و درگیری های جنگی مداوم که تسلیم به قدرت رسیدن یک حکومت نظامی قوی دست راستی میشود. در محاکمه یکی از متهمین قتل هرانت دینک روزنامه نگار ترک ارمنی، وکیل یکی از متهمین قتل از دیگر متهم به قتل «ارحان تونسل» که یک خبرچین سابق پلیس مانند گونئی بوده  سؤال میکند، آیا او یک دوست دختر اسرائیلی داشته است؟! (بسیاری از دختران اسرائیلی در نقاط مختلف جهان در راه آرمان صهیونیسم به روسپیگری اطلاعاتی میپردازند و ازکارآمدترین شیوه های اطلاعاتی موساد هستند- م) تونسل از جواب دان به این سؤال بعلت اینکه از امور شخصی زندگی ست امتناع میکند. بهرحال این واضح بود که آنچه وکیل به آن سو اشاره میکند ارتباط موساد به قتل « دینک » است، مرگی که به ملیون ضد ارمنی ترک نسبت داده میشد آنهم  توسط رسانه های بشدت تحت نفوذ صهیونیست ها در غرب.
وقتی در جولای گذشته  89 مظنون در کیفرخواست 2،455 صفحه ای توسط یک دادگاه جنائی در اسلامبول نام برده شدند، بسیاری از ژنرال های بازنشسته، شبکه نئوکانها، مخصوصاً در واشنگتن که پایتخت آنهاست در کنار اورشلیم و لندن، شروع به ریختن آب سرد  و اصطلاح " تئوری توطئه " در اطراف اتهامات موجود در کیفرخواست  ترکیه نمودند که ارگنه کن نقش عمده ای در تشکیل چندین گروه تروریستی ترکی برای مختل ساختن سیاست ترکیه، از جمله حزب کارگران کردستان (پی کی کی)، حزب الله ترکیه، جبهه – ( مارکسیست لنینیست) حزب آزادی مردم (دی اچ کی پی- سی) و حزب کمتر شناخته شده اسلامی ( آی بی دی ای). نئوکان های بنیاد جیمزتاون در واشنگتن پیوندهای کیفرخواست بین ارتش ترکیه و عناصر تندروی تروریست را یک " تئوری توطئه " نامیدند، سازمان هایی مانند جیمزتاون هیچ انتخاب دیگری ندارند. اگر ثابت هم شد، همانطور که در ترکیه شد، که وجود داشتن گروه های مختلف تروریستی مانند " القا عده "، " مجاهدین دیکان " و دیگران به علت حمایت و تغذیه نیروهای آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورهای غربی از آنها میباشد، گروه هایی مانند جیمزتاون دلیل وجود داشتن آنها از بین خواهد رفت، پروپاگاند کردن و دریافت بودجه برای سرپا نگه داشتن هیولای تروریسم، خود " امانوئل گادشتین " زنده.( از قسمت های بسیار پر معنا در داستان 1984 اورول وجود یک شخصیت ساختگی  بنام گاداشتاین ست که اتفاقاً یک اسم سمبلیک و یهودی ست که بصورت اپوزسیون ظاهری علم شده و بعنوان بهانه ای برای تحریک و دستگیری عوامل ناراضی داخلی مورد استفاده سیستم قرار میگیرد که نمای کامل دمکراسی های پوشالی امروز در سراسر جهان میباشد که اعضای جمعیت های ماسونی و مافیایی در تار و پود احزاب سیاسی و سندیکاها نفوذ کرده اند و از این طریق خشم و نارضایتی های مردم را هدایت میکنند و تحت کنترل میگیرند – م)
گزارش شده بود که گونئی 86 مین مظنون در کیفرخواست ارگنه کن بود. باور بر اینست که گونئی اطلاعات با جزئیات اولیه در مورد وجود ارگنه کن را برملا کرد و توانست از متهم شدن خود در پرونده جلوگیری کند
دخالت دست راستی های افراطی ارتش ترکیه  و افسران اطلاعاتی و شبکه های سازمان یافته تبه کاری، با موساد و، احتمالاً، ماموران سیا در هماهنگی با فتح الله گولن رئیس مرکز اسلامی و یک مدرسه خیریه ترکی اسلامی و مظنون به اینکه توسط " سیا " بنا نهاده شده - که فعالیتش در موازات پان – ترکیست های / اوراسیا ( وابسته به جرج سورو) و اهداف ارگنه کن میباشد – شبیه سناریوی ست که در هند بازی میشود، جائیکه یک گروه کوچک شناخته شده بنام " مجاهدین دکان " بعنوان یک بهانه توسط ارتشی ها و ماموران اطلاعاتی دست راستی هند برای به قدرت رساندن دولت هندوی دست راستی بهاراتیا جاناتا ایجاد شده اند.
گولن صاحب تعدادی رسانه و منافع تجاری در ترکیه است، و مراکز اسلامی را در سراسر آسیای میانه و حتّی روسیه اداره میکند.
در نظرسنجی، یک سوم مردم ترکیه باور دارند که گولن میخواهد قدرت حکومت را در ترکیه بدست بگیرد و یک سوم دیگر فکر میکنند که او توسط " قدرت های بین المللی " ساخته و پرداخته شده. بعد از اینکه او در ترکیه از تلاش برای سرنگونی حکومت سکولار به حکومت مذهبی خودش تبرئه شد. در ابتدا از دادن کارت اقامت دانم یا گرین کارت به گولن توسط دادگاه شرق پنسیلوانیا امتناع شد، امّا بعداً یک دادگاه تجدیدنظر گرین کارت را به او داد.
در اکتبر 88، یک دادگاه تجدیدنظر فدرال تشخیص داد که مقامات مهاجرت ایالات متحده بطور نادرست درخواست گرین کارت گولن را رد کردند. دادگاه تجدیدنظر حکم کرد که گولن " یک خارجی با توانائیهای فوق العاده میباشد " یک تصمیم گیری که موجب تائید اقامت گولن شد. ناظران بر این پرونده مشکوک هستند که سازمان سیا در حمایت از گولن  " در تصمیم گیری دادگاه دخالت نمود ". حمایت گولن از دولت (ای کی پی) ممکن است یک سیاست مصلحت جویانه از طرف سازمان سیا برای حفظ یک رابطه نزدیک با دولت با تمایلات اسلامی (ای کی پی) در آنکارا باشد. دولت بوش، بعد از هفت سال تلاش برای دپورت گولن به ترکیه، ناگهان به مخالفتش با اقامت دائم او خاتمه داد.
دادستان عمومی در خدمات تابعیت و مهاجرت ایالات متحده در مخالفت با اقامت دائمی گولن، مدارکی را ارائه داده بود که جنبش گولن توسط کشورهای عربستان سعودی، ایران، ترکیه و " سازمان جاسوسی آمریکا " حمایت مالی میشد
اگر عملیات گولن توسط " سیا " بنا شده اند این بدین معناست که " سازمان " با ارگنه کن مرتبط است. با داشتن پیمان دفاعی متقابل با دولت برسمیت شناخته شده ترکیه، آن ارتباط، سازمان سیا را به طور بالقوه در نقض  قوانین ایالات متحده قرار میدهد. و ارتباطات اسرائیل با ارگنه کن به این معناست که دولت آمریکا طبق پیمان متعهد به حمایت از هم پیمان خود ترکیه در مقابل هر گونه تجاوز پنهان یا آشکار اسرائیل میباشد.
یک عنصر " مک کارتیزم " در مورد ارگنه کن وجود دارد، برخی مقام های صادق نیز در مظان اتهام قلم های بی رحم رسانه ها قرار گرفتند مانند سردار ساکان رئیس سابق بخش جرایم سازمان یافته اسلامبول،  او اولین کسی بود  که در 2001 مدارکی بر علیه ارگنه کن را ضبط نمود و تحقیقات خود را در مورد هر دو سازمان ارگنه کن و گولن گسترش داد. ساکان که تحقیقات در مورد قتل " شاه کازینوها " را با موفقیت به انجام رسانده بود، موفق شد این تلاش برای لکه دار کردنش را خنثی کند، از 36 اتهام کیفری که علیه او آورده بودند تبرئه شد و شش بار در مقام پلیسی خود ابقاء شد. ساکان فعلاً بعنوان مظنون در ارگنه کن در زندان است! امّا تنها " جرم " او آنطور که به نظر میرسد لو دادن نقش جاسوسی سه جانبه گونئی برای (ام آی تی – سازمان امنیت ترکیه)، موساد، و سازمان سیا میباشد. در 2001 گونئی بر طبق یک توافقنامه میان  معاون (ام آی تی) سنکال آتاساگون و سازمان سیا از ترکیه بیرون برده شد، با دخالت سازمان سیا ده سال اقامت به گونئی داده شد
در 2004، ارگنه کن در سه کودتای نظامی تلاش در سرنگون کردن دولت  (ای کی پی) کرد، کد گذاری شده بودند – ئل دیون (دستکش)، ساری کیز ( دختر بلوند)، آیسی گی ( مهتاب).
ارگنه کن بسیار حیله گرانه از صفحات روزنامه ها و از صفحه نمایش اخبار تلویزیون ها در آمریکا دور نگه داشته شده. تحقیق در مورد ارگنه کن مانند باز کردن پره های پیاز میتواند مراکز ناخوشایندی را برملا سازد.
در ژانویه 2007 (وی ام آر) گزارش داد: " بر اساس یک منبع مجری قانون فدرال، دو بازرگان با نفوذ – گولن مسلمان سنّی ترک، که پس از 2006 و تبرئه شدن در ترکیه بخاطر توطئه علیه دولت سکولار،  در پنسیلوانیا زندگی میکند، وسرمایه گذار عربستان " یاسین قادی "  رئیس سرمایه گذاری اسلامی (بی ام آی) یک سرمایه گذار بزرگ در ترکیه میباشد که در اکتبر 2001 پرزیدنت بوش از او بعنوان یک تروریست ویژه جهانی نام برد—هر دو با همکاری سازمان سیا در اواخر 1990 در حمایت از ارتش آزادیبخش کوزوو (کی ال ای)  سلاح رد و بدل میکردند. یک گروه تروریستی آلبانی که در یوگسلاوی سابق فعالیت میکرد، (کی ال ای) با دولت کلینتون هم پیمان بود و از طرف رهبران نئوکان مانند ریچارد پرل نیز حمایت میشد. کتابهای گولن در آلبانی ترجمه و منتشر شد.
قادی بنیان گذار بی ام آی، همچنین کمک کرد یک موسسه فناوری تکنیکی (پی تک) را راه اندازی کنند، یک موسسه که قراردادهای فعال برنامه ریزی با سازمان فدرال هوانوردی (اف ای ای) و پنتاگون در ماجرای 11 سپتامبر داشت. دفاتر پی تک  پس از اینکه تحت سوءظن برای تامین مالی تروریست ها قرار گرفت، در دسامبر 2002 توسط مقامات فدرال بازرسی شد. قادی مطنون به استفاده از یک سری تجارتخانه و مراکز خیریه مستقر در ویرجینیای شمالی برای تامین مالی  فعالیت های " القاعده " در بوسنی بود.  دولت بوسنی یک پاسپورت ویژه در 1993 برای  اسامه بن لادن صادر کرد. گزارش شده بود که  قادی همکار تجاری یک تاجر ترک بنام سنید زاپسو بود، یک مشاور نخست وزیر تائب اردوان.
افشاگری های دراماتیک پرونده ارگنه کن که از ترکیه بیرون میآیند همچنین به دلایلی اشاره دارند که چرا نئوکان ها در واشنگتن مشتاق بودند مانع کار مترجم ترکی اف بی آی  سیبل ادموندز و والری پالمه ویلسون مامور سیا شوند، که هر دو فعالیت های قاچاق در ترکیه را در لیست اولویت خود قرار داده بودند
در ژانویه 2008 (وی ام آر) گزارش کرد: به وی ام آر خبر رسیده که مامور سابق سازمان سیا والری پالمه که پوشش امنیتی او توسط کاخ سفید بوش برملا شده بود و مترجم سابق اف بی آی سیبل ادموندز، کسی که در مورد برملا کردن یک شبکه پنهانی بزرگ با دخالت ترکیه، اسرائیل، و اعضای کلیدی دولت بوش و حزب جمهوری خواه در قاچاق اسلحه و مواد مخدر زیر تمرکز قرار گرفته بود، هر دو در واقع شبکه واحدی را در نظر گرفته بودند. پیوند ترکیه با هر دو عملیات مخفی سیا " برویستر جنینگز و شرکاء " و شبکه فعال ترکیه – اسرائیلی با نفوذ در وزارت دفاع و خارجه، عامل کلیدی برای درک نمودن عملیات پیچیده ضد – جاسوسی که توسط هر دو سازمان اف بی آی و سیا صورت گرفت میباشد. اکنون به نظر می رسد که شبکه تبه کاری متصل به واشنگتن که توسط ادموندز و پالمه زیر نظر بودند، در واقع، ارتباط نزدیکی با شبکه ارگنه کن در ترکیه دارد.
وی ام آر در18 ژانویه 2008 در ادامه گزارش: " کنسول ویژه فیتزجرالد همچنین، براساس منبع خبری ما، بخوبی از توطئه وسیع در سرپوش گذاشتن بر قاچاق سلاح کشتار جمعی از کشورهای آسیای میانه، اوکراین و مولداوی به بازار بین المللی اسلحه آگاه بود. شبکه عبدالقدیر خان مستقر در پاکستان یک منفعت برنده بزرگ در این عملیات قاچاق اسلحه بود که ترکیه را بعنوان یک محل واسطه استفاده میکند. به جای آنکه تحقیقات خود را گسترش دهد، فیتزجرالد آن را متوقف نمود، با نظر انداختن فقط به فعالیت های محفل آمریکائی های ترک، لابی با نفوذ ترکیه در واشنگتن، و سازمان همزیستی موازی آن، کمیته دفاع از امور آمریکائیان اسرائیل (آیپک). ترکیه و اسرائیل همکاران نزدیک ارتشی و اطلاعاتی هستند.
دیک دوربن سناتور دمکرات ایلینویز از پرزیدنت اوباما خواست تا فیتزجرالد را دوباره بعنوان دادستان ایالتی شمال ایلینویز، برسر کار بیاورد، اگر اوباما چنین کند، به این معنی ست که شبکه ای که توسط ادموندز و پالمه مورد تحقیق قرار گرفت، همانی که به ارگنه کن و شبکه گولن در ترکیه امتداد مییابد، چنگال هایش را تا اعماق دولت اوباما هم فرو برده است.
همینطور هم شد، امروز این فراماسون کثیف و حامی جنایتکاران و بچه دزدان، دادستان ایلینویز میباشد و اوباما طبق دستور اربابانش عمل میکند مانند تمامی رؤسای جمهور آمریکا