این عکس بتنهایی مدرک خیانت و همدستی بی بی سی با عاملان این جنایت میباشد که قبل از فرو ریختن ساختمان شماره هفت خبرنگار در گزارش مستقیم خبر از فرو ریختن آن میدهد!
مردم دنیای امروز را میتوان در دو گروه جدا از هم قرار داد که ویژگی های عجیبی نیز دارند که البته با توجه به نحوه این گروهبندی نباید موجب تعجب شود چون من از این دو گروه یکی را بخش بزرگی از مردم جهان میبینم که به تبلیغات رسانه ها باور دارند به اینکه راهی ندارند جز اطاعت، قبول وضع موجود و ادامه زندگی، به آنها تلقین شده که باید به فکر خویشتن باشند و به فکر درد و رنجی که بر همنوعا ن شان وارد میآید بیتفاوت بوده و فقط گلیم خود را بقولی از آب بیرون بکشند و به دروغهای ساخته و پرداخته شده برای آنها خو بگیرند و فعالیتی انجام ندهند، البته از بازی زیبای سرنوشت همیشه همین گونه انسانها وقتی مورد تقلب و کلاهبرداری قرار میگیرند هرگز کسی را نمی یابند که در کنار آنان بایستد و از حق آنان دفاع کند .
گروه دوم ولی کسانی هستند که خوشبختانه ما ایرانیان از آنها فراوان داریم کسانی که تشنه حقیقت و آزادی اند و بسختی فریب میخورند و اخبار رسانه ها را با دقت و موشکافانه بررسی میکنند. ایرانیان در این سی سال پر طلاطم و سرشار از حادثه های بیادماندنی و تاریخ ساز تجربه های سیاسی فراوان آموختند و درکی عمیق و قوی از اوضاع جهانی دارند.
در سالگرد این حادثه غمناک در آمریکا که باعث نزدیکی بسیاری از ما ایرانیان به مردم آمریکا شد که بعنوان تنها مردم مسلمان جهان با روشن نمودن شمع در میادین مختلف کشور همدردی خود را با مردم آمریکا نشان دادند که برایمان بسیار افتخار آمیزبود و روح شریف ایرانیان را شهادت میدهد که موضوعی اثبات شده در طول تاریخ است.
یازده سپتامبر 2001 بخش وسیعی از مردم جهان و بویژه آمریکائیان را به حقیقتی مخوف آشنا کرد که تا آن زمان از چشم آنها مخفی نگه داشته شده بود و این دیو ناگهان برای مردم قابل دیدن شد! تا کسانی که میتوانستند به چشمان خود اطمینان کنند و نه گفته های خبرنگاران! پیام این حادثه را بلافاصله فهمیدند و آن همکاری وسیع نیروی هوایی و احتمالاً تمام پنتاگون با عاملان این حمله بود و بسیاری در آنروز با توجه به حمله ای که به پنتاگون شده بود فکر میردند که توسط دشمن خنثی شده است. من در آن لحظات بیاد میآوردم صحبتهایمان را با دوسان چپ در کپنهاگ را که همه گی بدرستی پس از انتخاب شدن اجباری بوش به جنگی شدن سیاست های آمریکا پی برده بودیم و اینکه بوش جنگی را آغاز خواهد کرد صحبت همگان بود و من نگران بودم که تصاویر تلویزیونی این جنایت بهترین بهانه برای جنگ است.
دیری نپائید که مشخص شد دیک چنی مستقیماً دستور توقف همه گونه ضد حمله ای را صادر کرده بود و حتی مأمور جوانی را که به او گزارش میداد و بخاطر نزدیک شدن شیئ حطرناک به پنتاگون در آخرین لحظات دوبار از او پرسیده بود " آیا استاند داون همچنان پابرجاست؟" و چنی با عصبانیت جواب داده بود " آیا دستوری بر خلاف آن شنیده ای؟"
کسانی که مقداری از اصول نقشه کشی و ساختمان آگاهی دارند و تا حدی هم معلومات عمومی داشته و کمی مطالعه کرده باشند فهمیده اند که کاسه ای زیر نیم کاسه است! و همراه مهندسین و آگاهانی که حتماٌ با تحقیق علمی در این باره متوجه شده اند که دو ساختمان عظیم بتون آرمه شده آنهم با اسکلت بندی با تیر آهن های غول پیکر غلاف شده در یکدیگر و نمای کاملاً فلزی نمی باید مانند کره با یک هواپیما باز شود و هواپیما بطور کامل به درون ساختمان برود وبعد منفجر شود و پس از ساعتی درست موقعی که آتش تقریباً خاموش شده بود ناگهان تمام ساختمان روی خودش فرو ریزد، آنهم بدون اینکه هیچگونه عملیات انهدام سازی صورت گرفته باشد چون درآنصورت میبایستی از یک هفته قبل رویشان کار میشد و این یک حمله ترویستی و ناگهانی بود! که چند عرب هواپیما ربا انجام داده اند! و مردم نمی بایستی خبردار میشدند که برادر رئیس جمهور یعنی ماروین بوش مسئول امنیت تمام منطقه تجارت جهانی بوده!!!هم او اجازه کار برای شرکت صادر نمود که
میدانیم که لاری سیلورشتین بطرز عجیبی تمام ساختمانهای تجارت جهانی را خریداری نمود که هر هفت تای آن منهدم شد و سه تای آن فرو ریخت! که حداقل یکی از آنها به گفته خودش بدستور مستقیم خود او فرو ریخت! و بطرز بسیار عجیبتری که گویا از کل حادثه دو هفته قبل و در حین امضای قراداد بیمه با خبر بوده، برای دو حمله تروریستی در خواست بیمه کرده بود و همین مورد یعنی برخورد دو هواپیما به دو برج باعث شد که او میلیاردها دلارحدود پنج میلیلرد صافی بگیرد و از کشته شدن آمریکائیان ثروت هنگفتی بدست آورد و این غیر قابل انکار است.
جالب اینکه چند روز قبل از این فاجعه دردناک سِر إوِلین دو راتچایلد با لیدی لین فورستر ازدواج میکنند و دو شب پیاپی هشتم و نهم سپتامبر در کاخ سفید به ماه عسل میروند و مهمان خانواده بوش میشوند سپس در شب دهم به ساختمان راتچایلد روبروی برجهای دو قلو میروند تا شاهد زنده جنایت باشند، شاید هم جان چند هزار آمریکایی و از کشورهای دیگر را بعنوان هدیه ازدواج تقدیم همسرش کرده باشد، که البته این بعید بنظر میرسد!
بسیاری از مردم جهان و حتی در غرب نیز در طول این سالها و دیدن سؤ استفاده صاحبان صنایع تسلیحاتی و بانکی از این جنایت برای راه انداختن جنگ عراق و افغانستان که بترتیب بخاطر منافع اقتصادی نفت و بدست گرفتن مستقیم تجارت هروئین براه افتادند و افتضاحات متعدد مربوط به آنان و همچنین تعداد روزافزون سربازان کشته و معلول شده آمریکایی، و اروپایی متوجه شده اند کاسه ای زیر نیم کاسه است و باز هم نفوذ و حضور همه جانبه فراماسونری در دولتمردان عامل اصلی شناخته میشود.
از طرفی با پیگیری مستمر توسط خانواده های قربانیان حادثه و رو شدن حقایقی دیگر از جمله استفاده از ترمایت برای ایجاد حرارت بالاتر از 2000 درجه که بتواند آهن را ذوب نماید حتمی بودن ویرانسازی حساب شده برجها را گواهی دیگر و جدید است. وقاحت در این میان بحدی بود که مدارک جرم را بار کردند و تمامی آوار برجها را بسرعت سوار کشتی نمودند و با عجله آنها را به چین فرستادند، در حالیکه خانواده کشته شدگان این حادثه با وکلایشان و حکم قاضی برای توقف کشتی بسیار تلاش کردند و گریه و زاری نمودند تا توانستند از قاضی حکم بگیرند امّا باز موفق به جلوگیری از دزدیدن مدارک جرم نشدند. جولیانی شهردار وقت در نیویورک که یک وکیل و چندی قبل از آن دادستان نیویورک بوده است بخوبی میدانست که همان آوار همه نقشه را لو خواهند داد، بسیار در فرستادن آنها به چین دست داشت و مقصر بود. او به دن راتنر که مالک شرکت نو شنتزیر (این شرکت که خود را متخصص بازیافت معرفی میکند ولی دراصل تمامی گم وگور کردن های دولتی و تراست ها و کمپانی ها را انجام میدهد) میباشدرا مأمور این کار نمود و او هم مستقیما آهن ها را به کمپانیهای آسیایی فروخت و چندین ملیون دلار سود کرد. عکسهایی که از این آوار وجود دارند خود به تنهایی مدرک میباشند و اگر دسترسی به آنها ممکن میبود عملیات ویرانسازی با مدارک لابراتوراری قابل اثبات بودند، یا بهر حال مدارک زنده برای افشای حقیقت بودند.
البته فریبکاری ها و دروغهای پشت سر هم دولت بوش در رابطه با حادثه و سعی شرم آور آنها در مخالفت با هر گونه کمیته تحقیق بود و سپس معرفی افراد پلید و فاسد مانند کیسنجر (که خودش از خجالت وشرم رسوایی اش استعفا داد) در رأس کمیته تحقیق بود که همه را در آمریکا عصبی کرده بود و اگر تلاش بی وقفه رسانه ها برای دفاع از دولت نبود بوش و کابینه اش و مخصوصا معاونش دیک چنی باید به دادگاه کشیده میشدند، این حرف را شون پن هنرپیشه بزرگ آمریکایی و انسان نادری که میخواهد ارزشهای انسانی اش را گسترش دهد نه اینکه آنها را برده مادیات نماید، به اینصورت عنوان میکند که " اگر ذرّه ای عدالت در آمریکا وجود داشت، بوش و دیک چنی باید پشت میله های زندان بودند."
امّا رسانه ها برای ساختن تصویری کابویی از بوش بسیار تلاش نمودند و با تلقین به عموم مردم در آمریکا که و جود شخصی نیرومند در رهبری کشور برای نشان دادن قدرت آمریکا در جهان لازم است بوش را همین شخص معرفی میکردند و نه همکار در این جرم و جنایت بزرگ علیه آمریکا!!
در این اواخر مجبور نمودن مشاور سیاه پوست کاخ سفید وان جونز به استعفا بخاطر اینکه او یک پتی شن را که درخواست ایجاد یک کمیته مسقل برای تحقیق درباره نقش دولت در حادثه 11 سپتامبر بود را امضا کرده بود، دلیل خود کامگی و وقاحت عاملان پشت پرده این جنایت میباشد که در بالاترین پستها قدرت جابجایی مهره ها را دارند که بی شک راتچایلدها از جمله این اشخاص هستند و راکفلر و ساکس و بقیه، خرده مالکانی بیش در مقابل راتچایلدها نیستند.
در آخر ودر نتیجه این صحبتها لزوم شناخت قدرت مخرب رسانه ها را میخواهم یاد آور شوم و اینکه بنگاه های صهیونیستی فراوانی با بودجه های سرسام آور که هر وبلاگ نویسی را میتواند به وسوه و طمع بیاندازد مشغول به خدمت گرفتن افراد و استفاده از آنان در تشکل های دو یا سه نفره و ایجاد توهم وجود فوروم ها یا انجمن های سیاسی یا اجتماعی در ایترنت است که بسیاری از آنها تقلبی بیش نیست و برای به دام انداختن جوانان طراحی شده اند، گاهی یک گروه سه نفره دهها انجمن را رهبری میکنند بدون اینکه کسی پی ببرد! این روش برای یک جهت و یکسو کردن افکار بسیار موثر است.
از این رو آگاهی رساندن به مردم و جوانان از وجود این شبکه ها و ارائه راه های سالم برای تفکر آزاد و مستقل و تا حد امکان دور کردن مردم از تلویزیون کاری ضروری و دلسوزانه برای کشورمان خواهد بود، ولی مطمئناً کار نان و آب داری نخواهد بود.