Monday 27 July 2009

دروغهای بزرگ ویک خاطره


دروغهای بزرگ ویک خاطره
سالها پیش در ایتالیا با یکی از دوستان ایتالیایی ام که علاقۀ بسیاری به ایران و ایرانیان پیدا کرده بود در مورد جنگهای ایران و روم صحبت میکردم و او که بسیار میهن دوست و البته بدون تعصب خشک و کورکورانه بود اظهار بی اطلاعی از وجود هرگونه جنگی بین ما میکرد و من نیز اینرا به گردن بیسوادی او میگذاشتم ولی وقتی اطلاعات وسیع او در مورد جنگهای مختلف روم با دیگر کشورها را فهمیدم کنجکاوی ام به حدّی رسید که با او به تحقیق در اینباره پرداختیم و از آنجائیکه بسیار به خود مطمئن بودم تمانی داستانهایی را که شنیده و خوانده بودم برایش میگفتم، از جمله سر بریدن شش تن از بزرگترین سرداران رومی که آنها را کراسوس مینامیدند و دوستم آنچنان از چنین ادعایی تعجب کرده بود که به من گفت اگر قصد شوخی و مزاح داری در چنین مسائلی اصلاً درست نیست که با تاریخ مملکتمان چنین کنی، من هم مطمئنش کردم که عین همین قضیه را در چند جا خوانده ام وشاید بخاطر همین اهمیت زیاد وحساسیتهای ملّی برایتان نگفته اند که او با تمام عرق میهن پرستی خود بمن گفت که بایستی تکلیف روشن شود وبدانم که چه چیزهایی را از ما پنهان میکنند هر چند که امکان ندارد تا این حد من از قضایا بی اطلاع باشم، باری، به سراغ معلم تاریخی رفتیم که او میشناخت و به درستکاری و صداقتش ایمان داشت، پس از گفتن جریان بسیار خندید وپرسید قصدمزاح که ندارید! دوستم نگاهی معنی دار بمن کرد وگفت به هیچوجه این دوست ایرانی من ادعاهایی با اصرار تمام میکند به اینکه ایران و روم چندین بار با هم جنگیده اند و ما شکستهای سختی از آنها خورده ایم، معلم تاریخ بدون معطلی پرسید خوب این موضوع را در چه کتابی خوانده ای و منبع اش چیست، از اینجا بود که تپق زدنهای من شروع شد، کتابهای درسی ام و داستانهایی که در مجلات و رادیو تلویزیون شنیده بودم تنها منبعی بود که ذکر کردم، خوب توجه کنید، و تمدّن و انسانیت را ببینید، در کشور خودشان چنان یاوه هایی را میگفتم که هیچگونه سندی هم برایش نداشتم باز هم با متانت تمام با من رفتار کردند و برای قانع کردنم و بیرون آوردنم از تخیلات نصف روز وقت گذاشتند و کتابهای مختلفی را بیرون کشیدند از مورخان و نویسندگان متعدد، دریغ از کوچکترین نزاعی! حتی شکستهای متعدد روم را بیرون کشیدند که ثابت کنند تعمدی و تعصبی در کار نیست!! آنچنان سر افکنده و شرمنده شدم که تا به امروز هر وقت بیادش میاورم بر خود میلرزم، این خاطره را از آنجا تعریف میکنم تا بدانید که چگونه ما را به بازی گرفتند، بسیاری از ایرانیان مقیم خارج چنین مسایلی برایشان پیش آمده که اکثرشان سعی در فراموش کردن و دوباره به تخیلات خود فرو رفتن پرداختند چون ما ایرانیان بسیار به تاریخمان و شاهان و امپراطوری هخامنشیان خو گرفته ایم و احساس غرور میکنیم ودر مجالس ومیهمانیهایی که فقط ایرانیان حضوردارند از این مزخرفات زیاد میگوییم و لذت میبریم.