Sunday 15 August 2010

سخنرانی و هشدار تاریخی جان کندی و چالش نهایی در مقابله با توطئه گران بین المللی


در این سخنرانی کندی فقید از قدرت هایی که هم کمونیسم وهم فدرال رزرو صندوق خزانه داری آمریکا و همچنین سازمان های اطلاعاتی مهم جهان را در اختیار خود دارند به اختصار توطئه یکپارچه و بیرحم می نامد، ولی بسیار روشن وجود این گروه مخوف و اهداف پلید آنها که  در عمل بر علیه منافع انسان ها میباشد را به همه هشدار میدهد، بوضوح خطر را جدی اعلام و بسیج همگانی را درخواست میکند، از مطبوعات عاجزانه میخواهد تا به او برای مطلع کردن مردم  کمک کنند، ولی مطبوعات بیشتر درگیر روابط او با مریلین مونرو بودند تا درگیری های او با بانکداران صاحب فدرال رزرو، و بخصوص کلاهبرداران وال استریت، یا مقاومت سرسختانه کندی با ساختن بمب اتمی توسط اسرائیل!
همین جرج بوش پدر، در آن زمان در محافل نیمه رسمی بطور علنی به کندی توهین مینمود، اکنون مدارک بی تردیدی برملا شده اند که نظارت داشتن شخص بوش پدر در ترور رئیس جمهور محبوب آمریکا را اثبات میکند. امروزه ثابت شده که بوش به دروغ حضور خود در دالاس و در روز قتل کندی را تکذیب کرده بود، او شخصا در محل حضور داشته این خانواده مرتبط با بوش های آلمان ( کمپانی بوش انددکر) است،  پدر بزرگ پرسکات بوش بانکدار هیتلر بود این ها نسل اندر نسل نوکر بانکداران بوده اند.
 میدانیم که مهمترین این اشخاص خاندان های راتچایلد، روهدز، ویندسور، اوپنهایمر، پادشاه اسپانیا، و اشراف ونیزی هستند. قدرت واتیکان به تنهایی قادر به حمایت از کندی نبود و کودتایی هم که درسال 78 در واتیکان با کشتن ژان پل اول، آن هم  درست 33 روز پس از پاپ شدنش شکل گرفت، همه قدرت و ثروت واتیکان را  در اختیار ژزویت ها یعنی همدستان نزول خوران لندن قرار داد تا راه برای اهداف بلند پروازانه صهیونیست ها یعنی حکومت جهانی باز و صاف شود.
 بازمانده های کا گ ب در تلاشی بی ثمر و احتمالا فقط برای انتقام گیری، برای قتل پاپ لهستانی منتخب لندن ژان پل دوم که با مرگی فلاکت بار به درک واصل شد، به ارگنه کن ترکیه متوسل شدند و آنها هم علی آکسا را مامور این کار بی نتیجه نمودند.
تمام پرده های این تراژدی مو به مو پیاده شده، پس از شروع حمله اول آمریکا به عراق، جرج بوش پدر در تاریخ 11 سپتامبر 1990 در کنگره آمریکا هدف واقعی این جنگ را ایجاد نظم نوین جهانی اعلام نمود و در اصل برای اولین بار رسماً از این پدیده صحبت کرد، درست یازده سال پس از آن تاریخ حادثه حمله به برج های تجاری در نیویورک و پنتاگون در واشنگتن را صحنه سازی نمودند که باز هم خانواده بوش نقش بزرگی ایفا نمودند، مرحله نهایی یعنی ایجاد این حکومت جهانی قرار است بزودی و درست یازده سال پس از 11- 9 سال 2001 و در سال 2012 تکمیل  شود. آخرین پرده آن جنگی سهمگین در خاورمیانه یا به عقیده عده زیادی جنگ سوم جهانی است که بنا بر تئوری لزوم این حکومت جهانی را  ایجاد میکند. دولت کاملاً صهیونیست اوباما مانند مومی در دستان توطئه گران میباشد، ولی بر خلاف باور همگانی این فقط اراده به مقاومت یا در عوض تسلیم شدن ملت هاست که در اصل تعیین کننده است، تسلیم شدن به تبلیغات دروغین رسانه های تجاری و دولتی، و یا عکس العمل های قاطعانه مردم در مقابل فشارهای مالی، بیکاری و مقاومت برای حفظ  حقوق و استقلال اقتصادی و سیاسی کشورها میتواند در مقابله با این توطئه بزرگ سرنوشت ساز باشد  
بخاطر اهمیت فوق العاده این سخنرانی مهم و در جهت اطلاع رسانی به هموطنانم از پیچیدگی مبارزه ای که در پیش داریم و لزوم ایجاد نگرشی نوین نسبت به مسایل همانطور که جان کندی در این سخنرانی یاد آور میشود، که در واقع دشمن را با هشیاری و بدور از هیاهوهای تبلیغاتی شناسایی کردن است، و هشیاری در شناخت عوامل نفوذی رمز موفقیت هر نهضت و جنبشی در هزاره جدید خواهد بود، از این رو مهمترین قسمت های این سخنرانی را  ( که در یوتوب هم فایل صوتی و انگلیسی آن موجود است ) ترجمه و تقدیم میکنم، امیدوارم مورد پسند قرار گیرد.
شما نمیتوانید به یاد داشته باشید که در 1851 نیویورک هرالد تریبون تحت حمایت و انتشار هوراس گریلی، روزنامه نگار گمنامی به نام کارل مارکس را به عنوان روزنامه نگار درشعبه لندن در استخدام داشت.
به ما گفته شده که این خبرنگار خارجی، بسیار بی چیز، با خانواده ای بیمار و دچار سوء تغذیه، همواره به گریلی و مدیر ویرایش چارلز دنا  برای افزایش حقوق و دستمزد خود که 5 دلار بود رجوع میکرد، حقوق و دستمزدی که او و انگلس با نمک نشناسی آنرا تقلب بورژوازی می نامیدند.
امّا وقتی همه درخواست های مالی او رد شد، مارکس به دنبال وسایل امرار معاش و شهرت دیگری به  اطراف خود نگریست تا اینکه در نهایت رابطه خود را با تریبون خاتمه داد و استعداد خود را به صورت تمام وقت برای گسترش بذر لنینیسم، استالینیسم، انقلاب و جنگ سرد تخصیص داد.
اگر تنها این روزنامه سرمایه داری نیویورک با مهربانی بیشتری نسبت به او رفتار مینمود، و اگر فقط مارکس به عنوان خبرنگار خارجی در تریبون باقی میماند، تاریخ ممکن بود به گونه ای دیگر باشد...
موضوع صحبت امشب من لزوم توجه و هشیاری هر چه بیشتر ناشران و سردبیران است.
میخواهم در مورد مسئولیت های مشترک ما در مقابل خطری مشترک صحبت کنم، رویدادهای چند هفته اخیر ممکن است چالش های پیش روی مان را برای بعضی روشن کرده باشد، امّا ابعاد تهدید بزرگ آن طی  سالهای زیادی نمایان خواهد شد، امیدهای ما برای آینده هر چه باشد – برای کاهش دادن این تهدید یا زندگی کردن با آن – هیچ راه فراری وجود ندارد چه در جدّیت و چه در کلیت چالش های آن نسبت به بقا و امنیت مان، چالشی که از راه های غیر معمولی  و در هر حوزه از فعالیت انسان با ما مقابله میکند.
این چالش مرگبار دو شرایط مستقیم نگران کننده را بر جامعه ما تحمیل میکند -- به رسانه ها و رئیس جمهور هر دو-- دو چالشی که در ظاهر متضاد به نظر میرسند، امّا برای مقابله با این خطر ملی باید به تطبیق یابند و برآورده شوند، اولی را من به نیاز به اطلاع رسانی بیشتر به مردم میدانم و دوم نیاز به حفظ اسرار مهم کشور.
کلمه " محرمانه بودن " در یک جامعه آزاد و باز بسیار تنفّرانگیز است، و ما به عنوان یک ملّت ذاتاً و به لحاظ تاریخی مخالف جوامع مخفی، سوگندهای مخفی خوردن و اقدامات مخفی هستیم. ما مدتها پیش تصمیم گرفتیم که خطرات ناشی از پنهان کاری بیش از حد حقایق به مراتب سنگین تر از خطراتی ست که برای توجیه آنها اشاره میشوند
حتی امروز ارزش کمی در مخالفت کردن با تهدید یک جامعه بسته با تقلید محدودیت های خودسرانه آن وجود دارد. حتی امروز ارزش کمی در بیمه کردن بقای کشورمان وجود دارد اگر سنت های ما با آن تداوم نیابد. و خطر بزرگی وجود دارد که یک اعلام لزوم  افزایش امنیت توسط کسانی که مشتاق گسترش دادن معانی آن تا حد سانسور و پنهان کاری رسمی هستند مورد استفاده قرار گیرد. که تا حدی که در کنترل من است قصد ندارم اجازه دهم. و نه هیچکدام از کارگزاران دولت من، چه در رده بالا و چه پائین، نظامی یا غیر نظامی باید از کلمات من امشب در اینجا به عنوان بهانه ای برای سانسور اخبار، برای خفه کردن اختلاف، سرپوش گذاشتن بر اشتباهات ما و یا منع کردن مطبوعات و مردم از واقعیت هایی که سزاوار دانستن آن هستند استفاده نماید
امروز هیچ جنگی اعلام نشده – و هر چند که مبارزه ممکن است دشوار باشد، شاید هرگز با روش ستنی اعلام نشود. روش زندگی ما زیر حمله قرار گرفته، کسانی که خود را دشمن ما ساختند در حال پیشرفت به سراسر جهان هستند. بقای دوستان ما در خطر است. و هنوز هیچ جنگی اعلام نشده، هیچ مرزی توسط سربازان پیاده عبور نشده، و هیچ موشکی پرتاب نشده.
اگر مطبوعت منتطر اعلام جنگ است قبل از اینکه نظم و انضباط شرایط مبارزه به خود بگیرد، در آنصورت من فقط میتوانم بگویم که هرگز هیچ جنگی یک چنین خطر عظیمی به امنیت ما تحمیل نکرد، اگر شما در انتظار پیدا کردن " خطر واضح و حاضر " هستید، در آن صورت من فقط میتوانم بگویم که خطر هیچوقت بیش از این واضح نبوده و حضورش بیش از این آشکار نبوده.
نیاز به تغییر نگرش، تغییر تاکتیک، یک تغییر در تکالیف – توسط دولت، مردم، هر تاجر یا رهبر سندیکا، و توسط همه روزنامه ها داریم. برای اینکه ما در سراسر جهان توسط یک توطئه یکپارچه و بیرحم  مورد مقابله قرار گر فته ایم که در درجه اول متکی به روش های پنهانی برای توسعه حوزه نفوذ خود میباشد – در نفوذ کردن به جای اشغال کردن، در واژگون کردن به جای انتخابات آزاد، در ارعاب به جای انتخاب آزاد، در عملیات چریکی شبانه به جای نظامیان در روز.
سیستمی است که منابع گسترده انسانی و مادی را به اجبار برای ساختن یک جامعه قدرتمند کوچک به خدمت گرفته، ماشینی بسیار مؤثر که ترکیبی از عملیات نظامی، دیپلماتیک، جاسوسی، اقتصادی، علمی و سیاسی میباشد.
تدارکات آن پنهان میشود، منتشر نمیشوند. اشتباهات آن دفن میشود، سر لوحه اخبار نمیشوند. مخالفان آن ساکت میشوند، ستایش نمیشوند. هزینه های مالی آن مورد سؤال قرار نمیگیرند، شایعات مربوط به آن منتشر نمیشود، هیچیک از اسرارش برملا نمیشود. جنگ سرد را رهبری میکند، بطور خلاصه، با یک دیسیپلین شرایط جنگی هیچ دمکراسی امید تحقق یافتن نخواهد داشت
من از جامعه روزنامه نگاری و از صنایع در این کشور درخواست میکنم تا مسئولیت های خویش را  مورد بازنگری قرار دهند، درجه و ماهیت خطر حاضر را در نظر بگیرند.
اوایل قرن هفدهم بود که فرانسیس بیکن اشاره به سه اختراع  اخیر مهم  بشر نمود که جهان را متغییر ساختند، قطب نما، پودر باروت و مطبوعات. پیوند بین ملتها برای اولین بار توسط قطب نما میسر شد و همه ما را شهروندان یک جهان ساخت، تکامل پودر باروت تا حد نهایت آن، اخطاری به بشر در مورد عواقب وحشتناک اشتباه بود.
و سپس به مطبوعات – ضبط کننده اعمال انسان، حافظ وجدان او، پیک اخبارهایش – که ما انتظار مقاومت و همیاری داریم، با اعتماد به نفس به اینکه با کمک شما انسان بتواند آن شود که برایش متولد شده: آزاد و مستقل. پایان
متاسفانه مطبوعات  تا حد وسیله ای در دست توطئه گران برای کنترل فکری مردم جهان نزول ارزش یافته و بسیاری از خبرنگاران و گزارشگران صادق با جاسوسان کارکشته و تعلیم یافته سرویس های امنیتی جایگزین شده اند که مانند ربات های بدون روح دیگر حتی قادر به فریب دادن کودکان نیز نیستند، فقط بدون هیچ گونه ارزش نهادن به برچسب های تکراری رسانه ها و گروه های فشار در اینترنت و اجتماع باید دنبال حقایق تاریخی و سیاسی گشت، جهان را آنطور که هست شناخت نه آنطور که رسانه ها توصیف میکنند