Wednesday 27 April 2011

دکترین کابالا روشنگر حوادث جهانیست

نوشته هنری مکو، پی اچ دی. بتاریخ 24 آپریل 2011
دکترین کابالایی تخریب، کلید درک حوادث جهانی را در اختیار ما قرار میدهد.
بر طبق کابالا، که دکترین سّری یهودیت و فراماسونری است، «شرارت و فلاکت از عوامل بومی در فرایند آفرینش هستند. بدون شرارت خوبی وجود نخواهد داشت، بدون فلاکت، آفرینش نمی توانست رخ دهد.»( کابالا، یک آشناسازی از تصوف یهود، توسط بایرون شروین، ص 72)
کابالیست ها معتقدند که مسیحیت قدیمی ( و البته اسلام. م) میباید بیرحمانه نابود شوند قبل از اینکه نظم نوین (شیطانی) جهانی بر اساس کابالا بنا شود.
بنابر شعار تاریک اندیشان ایلومیناتی: « نظم از طریق هرج و مرج ». بدین جهت استکه، مانیفست کمونیست حامی نابود کردن ملّت، دین و خانواده و واگذاری تمامی ثروت های خصوصی به بانکداران ایلومیناتی در پوشش دولت میباشد.
دکترین تخریب روشنگر این مطلب است که چرا انقلاب و جنگ توسط یک علاقه وحشیانه به نسل کشی، نابودی و ترور توصیف میشوند.
روشنگر منع خدا در گفتمان عمومی و پذیرش گسترده وقاحت، پورنوگرافی و خرافات است. توضیح دهنده حمله به جنسیت ( وفور مواد شیمیایی مونث کننده و سرطان زا در تمامی محصولات امروزه بخصوص لوازم آرایشی، بهداشتی و پلاستیکی. مترجم) و ترویج همجنس گرائی است.
روشنگر اینستکه چرا انسانیت به نظر توسط بحران ها، فاجعه های اقتصادی سیاسی و طبیعی پایان ناپذیر نفرین شده است.
ایلومیناتی
ایلومیناتی امروزه رشد یافته از شیطان پرستان « ساباتین فرانکیست» یک بدعت یهودی در قرنهای 17 و 18 میباشد. بانکداران و نیمی از یهودیان اروپا این طاعون را پذیرفتند و توسط فراماسونری آن را در میان اشراف غیر یهود توسعه دادند.
اینچنین، یهودیان ایلومیناتی مشخصه رل « یهودیت » در نابودی تمدن بشری میباشند.
بعنوان مثال، در کتاب « شما غیر یهودیان » (1924) مائوریس ساموئل می نویسد:
« در هر چیزی، ما نابود کنندگانیم .. ما یهودیان، ما، نابود کنندگان، برای ابد نابود کنند خواهیم ماند. هر کاری که شما انجام میدهید برآورنده نیازها و درخواست های ما نخواهد بود. ما برای همیشه نابود کننده خواهیم بود زیرا ما دنیا را برای خودمان میخواهیم.» ( ص 155)
در1928، مارکوس رویج یک یهودی بیوگرافی نویس رافچایلدها مقاله ای با این تیتر نوشت، «دعوی واقعی علیه یهودیان.»
«شما شروع به درک عمق واقعی بزه کاری ما نکرده اید. ما مزاحمانیم. ما اخلال گرانیم. ما واژگون کنندگان از درون هستیم. ما دنیای طبیعی شما را، ایده آلهای تان، سرنوشت تان را گرفتیم و ویرانشان کردیم. ما مسبب نه تنها جنگهای بزرگ بلکه تمامی جنگ های شما بوده ایم، نه تنها انقلاب روسیه بلکه بانی تمامی انقلاب های تاریخ بوده ایم. ما اختلاف، سردر گمی و سرخوردگی در زندگی شخصی و عمومی شما آورده ایم. و هنوز در حال انجامش هستیم. هیچکس نمیداند تا چه مدت به اینکار ادامه خواهیم داد.» (مطمئن باشید که یهودیان مخفی با دزدیدن انقلاب از راه تظاهر به تندروی و پاکسازی عوامل آزادیخواه و انقلابی واقعی و فاسد نمودن بسیاری با پول و مقام، امروزه بطور کامل بر سرنوشت ما ایرانیان تسلط یافته اند)
چرا کابالا شیطانیست
مذهب یعنی «به درون پرداختن» و در واقع « شناخت و اطاعت» از پروردگار. در هر دین واقعی، خداوند شامل آرمان های معنوی مطلق میباشد ـ ـ عشق، حقیقت، عدالت، نیکی، زیبایی و همدردی ـ ـ خالص و ناب. خداوند یعنی معنویت و نیکی.
شرارت حالت فقدان خداوند است، همانطورکه تاریکی فقدان روشنائی است.
کابالا شیطانیست زیرا که میگوید شیطان و شرارت قسمتی از خداست: «خداوند دو جنبه دارد؛ هر دو اساسا یک چیزند؛ آنچه را که ما بصورت شرارت تجربه میکنیم همانقدر مقدس است که ما نیکی را تجربه میکنیم.»
بنابراین بدست آوردن پول امروزه:«کاملا خوب است.»
«بسیاری از نوشته های کابالا، از جمله زوهر، میگوید که تکلیف نابود کردن شرارت نیست بلکه بازگرداندن آن به منبع اش میباشد. در چاباد هسیدیسم، گفته شده که شرارت بعنوان بخشی از وحی الهی است. در واقع، فکر کردن اینکه شرارت از خداوند جداست، خود شیطانیست، که دقیقا همان توهم جدائی است.»
«رها کردن واقعیت جدا بودن شرارت، و قبول واقعی اینکه سیترا آچرا (ناپاکی، مخفی کاری و فساد) جزئی از الوهیت است، بر روی کاغذ آسان است و در واقعیت بسیار مشکل میباشد. ... با این حال، انجام چنین کاری تا حدی ممکن است، این مفهوم در واقع زندگی را زیر و رو میکند. هر چیزی رنگ و بوئی از الوهیت دارد.»
کابالیست ها همچنین معتقد به «رستگاری از طریق گناه کردن» هستند یعنی به تمسخر گرفتن عمدی قانون قدیم با فساد کردن (زنا، زنای با محارم و بچه بازی). نابود کردن تمدن (از طریق اشاعه هرج و مرج) که موجب بازگشتن ناجی موعود (ضد مسیح) خواهد شد کسی که دنیا را بر طبق مشخصات کابالا بازسازی خواهد کرد، و بانکداران ایلومیناتی به جای خدا قرار میگیرند.
در دین واقعی، فساد کردن اطاعت از خدا نیست.
کابالیست ها همچنین معتقدند که خدا را نمی توان شناخت و هیچ فرم و شکلی هم ندارد. در مقابل، در دین واقعی خداوند در روح انسان حضور دارد. پیروی کردن از این صدا (وجدان) است که از ما انسان می سازد.
تسخیر شیطانی
آن را ایلومینیسم (روشنگرائی) بنامید، سکولاریسم (لائیک)، لوسیفریانیسم (شیطان گرائی)، هومانیسم (انسان گرائی) و یا پاگانیسم (الحادی): همه از کابالا منشاء گرفته اند.
تمدن مدرن غربی هیچگونه مشروعیت اخلاقی ندارد (و هیچ آینده ای) زیرا بر اساس عصیان بر علیه خداوند بنا شده است، خدایی که معرف راه توسعه معنوی و روحانی ما است.
انسانیت توسط عده ای بیمار روانی به گروگان گرفته شده که قصد نابودی «نظم قدیم» ( دنیای واقعی) و ساختن یک ناکجاآباد غیر مانوس، خودخواهانه، خشونت گرا و فاسد به جای آن را دارند.
این بیماران روانی کنترل اعتبار مالی دولت هایمان و رسانه ها را در اختیار دارند. از این رو قادر به خریداری تمامی رهبران ما و فریب دادن جامعه در استقبال از سقوط خود میباشند.

Tuesday 5 April 2011

گاندی زنش را رها کرد تا با معشوقه مرد خود زندگی نماید

با هدف پرده برداشتن از یکی از مهمترین نقشه های شوم استعماریعنی گسترش همجنس بازی و استفاده از هم جنس بازان در به انحراف کشیدن جنبش های آزادی خواهی و استقلال طلبانه که سابقه ای بسیار طولانی دارد و همچنین با هدف آگاه کردن قشر جوان و آزادیخواه ایرانی به عوامل نفوذی استعمار و معرفی شیوه های ناگفته استعمار در تخریب نهضت های مردمی، حقایقی را افشا میکنم که معتقدم بسیار حیاتیست تا قشر تحصیلکرده و آگاه ایرانی خود با تفکر هوشمندانه و عمیق اش در مبارزه با ملایان فاسد و حاکم بر ایران هر چه بیشتر آگاه و مطلع از رموز پیچیده دنیای بشدت فاسد سیاست شود.
 اول به معرفی چهره واقعی گاندی میپردازم که همگان تصور میکنند او مظهر پاکی، آزادگی و استقامت بود، در حالیکه واقعیت درست برخلاف آنچیزیست که به ما قبولانده اند، در همین جهت بدون هر گونه اضافه گویی به ترجمه کامل و بدون هر گونه توضیح و تفسیر مقاله ای از سایت معروف دیلی میل لندن در باره کتاب جدید  افشاگرانه نویسنده معروف و برنده جایزه پولیتزر جوزف للی ولد میپردازم.

گاندی زنش را رها کرد تا با معشوقه مرد خود زندگی نماید" به ادعای کتاب منتشر شده جدید

ماهاتما گاندی یک دوکاره جنسی بود و زنش را رها نمود تا با یک یهودی آلمانی پرورش اندام کار زندگی نماید، به ادعای یک بیوگرافی جنجال آمیز.
گفته میشود که رهبر جنبش استقلال هند عمیقاً عاشق هرمن کولن باخ بوده است.
گاندی به او گفته: چگونه تو کاملا بدن مرا تصاحب نموده ای، این یک برده گیری با کینه جویی است".

کولن باخ در آلمان متولد شد ولی به آفریقای جنوبی مهاجرت نمود و یک آرشیتکت ثروتمند شد.
گاندی در آنجا کار میکرد و کولن باخ یکی از نزدیکترین شاگردان او گردید.
این جفت دو سال در خانه ای که کولن باخ در آفریقای جنوبی ساخته بود زندگی کردند و متعهد شدند که به یکدیگر هر چه بیشتر عشق بورزند، و باز هم عشق بورزند!.. چنان عشقی که آنها امیدوار بودند دنیا هرگز به خود ندیده باشد !
این ادعای فوق العاده در بیوگرافی جدید که توسط نویسنده ژوزف للی ولد بنام « روح بزرگ: ماهاتما گاندی و مبارزه او با هند» صورت گرفته که جزئیات میزان ارتباط او را با کولن باخ  برملا میکند که هرگز سابقه نداشته.

در 13 سالگی با کاستوربای 14 ساله ازدواج میکند، ولی پس از بوجود آوردن چهار فرزند در 1908 از یکدیگر جدا میشوند تا او بتواند با کولن باخ باشد، به گفته این کتاب.
در یک جا او به معشوقه آلمانی خود نوشته : « عکس تو در روی طاقچه شومینه من در اطاق خواب و روبروی تخت من قرار  دارد».
هر چند که روشن نیست چرا گاندی نوشته، وازلین و پنبه یادآور همیشگی کولن باخ برایم بوده است.!!
او تعهد نمود که هرگز به هیچ زنی با نگاه شهوت آمیز نگاه نکند. و بعداً نوشت که « من نمیتوانم چیزی را به زشتی مقاربت بین زنان و مردان تصور کنم».
آنها در سال 1914 از یکدیگر جدا شدند، وقتی گاندی به هند بازگشت، کولن باخ به دلیل جنگ جهانی اول اجازه ورود به هند را نداشت و آنها فقط توسط نامه با یکدیگر ارتباط داشتند.
تا سال 1933 او از تمایل پایان ناپذیر خود می گوید و در مورد زن سابق خود مینویسد: «کینه توزترین زنی که ملاقات کرده ام».
کتاب للی ولد از اسطوره عبور میکند و تصویری بسیار متفاوت از زندگی شخصی گاندی ارائه میدهد و ادعاهای عجیبی در مورد تمایلات جنسی او مطرح میکند.
با جزئیات این که او چگونه حتّی در 70 سالگی معمولاً با مانو دختر 17 ساله نوه اش و زنان دیگر می خوابیبد ولی سعی میکرد که تحریک نشود.
او یکبار به زنی گفت: « با وجود بهتریت تلاش هایم، آلت ام بلند میشود. این یک تجربه کاملا عجیب و شرم آور بود.»
این بیوگرافی همچنین بتفصیل نمونه ای را شرح میدهد که در آن او مانو را مجبور به پیاده روی از میان جنگلی نمود که درگذشته تجاوزات جنسی در آن رخ داده بود آنهم به بهانه آوردن سنگ پایی که او دوست داشت برای تمیز کردن پاهایش استفاده کند.
دختر با چشمان گریان بازگشت امّا گاندی فقط قد قد کرد (نوعی مسخره کردن زنان و تشبیه کردنشان به مرغ ـ م) و گفت: « اگر گردن کلفتی تو را با خود میبرد و تو مرگ خود را ملاقات میکردی، قلب من از شادی به رقص در میآمد.»
این افشاگری ها در مورد گاندی به احتمال زیاد عمیقا توسط میلیونها تن از علاقمندان او در سراسر جهان مورد بحث و جدل قرار میگیرد کسانی که او برایشان تقریبا مانند خدا میباشد.
هیچکس از کنسولگری عالی هند در انگلستان حاضر به اظهار نظر نشد. پایان مقاله
تمامی این ادعاها بر اساس نامه های گاندی و اشخاص مرتبط با او میباشد و هیچکس هم در اینمورد ادعای جعلی بودن آنها را ننموده.
در ایالت گجرات محل تولد گاندی بدون هیچگونه جوابگویی این کتاب را ممنوع نموده اند هر چند که این کتاب اصلا در هند چاپ و منتشر نشده.
آغاز فعالیت های سیاسی گاندی در آفریقای جنوبی مستعمره بریتانیا و در هنگام جنگ معروف بوئر( جنگ وحشیانه بریتانیا بر علیه بومیان که خود حقایق نهفته بسیاری دارد) بود و نگاهی به سخنرانی ها و نوشته های گاندی در آندوره بخوبی نمایانگر سرسپردگی او به اربابان انگلیسی اش میباشد که یک نمونه اش چنین است:
«ما (هندیان ) نمیدانیم چگونه سلاح بدست بگیریم... شاید این بد اقبالی ما باشد که نمی توانیم، امّا شاید وظایف دیگری باشد، مهم نیست چه کاری، که اگر ما را برای انجام آن فرا خوانند ما آنرا افتخاری در نظر میگیریم ... اگر یک سرسپردگی مطلق در انجام وظیفه و یک اشتیاق شدید در خدمت به پادشاهی بتواند ما را به  گونه ای مفید در میدان جنگ سازد، ما اعتماد داریم که قصور نخواهیم کرد.»
این عین گفته های گاندیست و در عمل هم هزاران هندی را به آفریقا کشاند تا در جنگ به انگلیسیها کمک نمایند، همین خدمت را در زمان جنگ جهانی اول نیز انجام داد و هزاران هندی در نقاط مختلف جهان برای انگلیس کشتند و کشته شدند، این همان گاندی است که بعنوان یکی از اسطوره های آزادیخواهی و مبارزه بر علیه استعمار انگلیس به دنیا معرفی نموده اند.
این قضیه سر دراز دارد......