Monday 26 September 2011

اخوان المسلمین -- ابزار ایلومیناتی


در تاریخ 5 فوریه 2011  توسط افسر اطلاعاتی سابق برای سایت هنری مکو نوشته شده
رابرت درایفوس در کتابش گروگان خمینی یک تفسیر دقیق از اخوان در 1980 ارائه میدهد، که همانطور که من شاهد بودم، یک آگاهی عمومی در بین دولتمردان بلندپایه، دیپلمات ها و محافل اطلاعاتی است:
«اخوان المسلمین واقعی شیخی متعصب با پیروان به همان اندازه متعصب نیست، نه حتّی ملاها و آیت الله های سطح بالا همان کسانی که تمامی جنبش چنین مردان دیوانه ای را رهبری میکنند؛ خمینی، قذافی، ژنرال ضیاء عروسکهای از مد افتاده کاملا پیچیده ای هستند.
اخوان المسلمین واقعی آنهایی هستند که دستشان را آلوده به حرفه کشتن و سوزاندن نمیکنند. آنها بانکداران مرموز و سرمایه داران هستند که در پشت پرده قرار میگیرند، اعضای قدیمی خانواده های عرب، ترک، یا ایرانی، کسانی که شجره نامه شان آنها را در زمره اشراف الیگارشی قرار میدهد... و اخوان المسلمین پول است.
با همدیگر، اخوان احتمالاً کنترل دهها میلیارد دلاربصورت منابع پول شدنی بسیار سریع، و کنترل میلیاردهای بیشتری را در عملیات سوداگری روزانه در دست دارند، در همه چیز از تجارت نفت و بانکداری تا فروش مواد مخدر ، فروش غیر قانونی سلاح، و قاچاق طلا و الماس ... یک دسته تروریست های قابل خریداری؛ آنها شریک در یک امپراطوری قدرتمند مالی در سرتاسر جهان هستند که از تعدادی حساب بانکی در سوئیس تا پناهگاههای دور از دسترس در دوبی، کویت و هنگ کنگ گسترش می یابد.
داستان واقعی اخوان المسلمین خارق العاده تراست از آنچه تخیل محض نویسندگان رمان های جاسوسی توانسته خلق نماید. آن بصورت یک توطئه عمل مینماید، اعضایش خوش آمدگویی رمزی و کلمه عبورهای مخفی رد و بدل میکنند. هر چند که لیست عضویت رسمی وجود ندارد؛ اعضای آن سازمان دهی شده در  سلول ها یا گروه های سلسله مراتبی میباشند.
اخوان المسلمین مرزهای ملّی را برسمیت نمی شناسد، در سراسر دنیای اسلام گسترش یافته. بعضی از اعضای آن مقامات دولتی، دیپلمات ها، و مردان نظامی هستند؛ بقیه گانگسترهای خیابانی و متعصبین میباشند. درحالیکه رهبران اخوان المسلمین در خانه های مفروش مجلل و یا اطاقهای شیک هیئت مدیره  بالاترین موسسات مالی هستند، در طبقات پائین تر اخوان المسلمین یک ارتش شبه نظامی از اراذل و اوباش و آدمکشان است. در بالاترین سطح آن اخوان المسلمین مسلمان نیستند.
نه حتّی مسیحی، یهودی، یا هیچ مذهب دیگری. در درونی ترین بخش های آن مردان به همان سادگی دینشان را تغییر میدهند که دیگر مردان پیراهن شان را عوض میکنند. همه با هم اخوان المسلمین اصلی به اسلام تعلق ندارد، بلکه به فرقه های جاهلیت پیش از اسلام که پرستش مادر مقدس در دوران عربستان باستان مرسوم بود تعلق دارند.
هر چند دستفروشان اسطوره شناسی مایلند که ما باور کنیم اخوان المسلمین و آیت الله خمینی ابراز برحق یک پدیده اجتماعی عمیقاً ریشه گرفته را نمایندگی میکنند، در واقعیت چنین نیست. و اینکه اخوان المسلمین نمایندگی بخش بسیار کوچکی از مسلمانان معتقد جهان را میکند.
توسط یک رشته حذفیات خارق العاده، اخوان المسلمین بر روی لیست های تروریسم آمریکا، انگلیس، ناتو یا سازمان ملل ظاهر نمیشود، با توجه به سابقه اش و وجود نداشتن هیچگونه محدودیتی برای انجام قتل و بمب گذاری هایی که به فراوانی و بخوبی مستند شده اند. این غیر قابل درک است که هر سازمان رسمی که لیست های تروریسم را تهیه میکند از سابقه قتل و ترورهای اخوان المسلمین بی اطلاع بوده باشد، علاوه بر آن، آمریکا و انگلیس در واقع از آنها استفاده کردند ( از طریق مراکز پناهندگی ال کیفا) با جمع کردن نیرویی برای بیرون راندن روسها از افغانستان.
پایان غیر قابل اجتناب است، یک شمشیر چند لبه برای اجاره کردن است و یک یا بیشتر جناح هایی هستند که هنوز بعضی اوقات مورد استفاده آژانس های اطلاعاتی غربی بعنوان یک سلاح مخرب و قابل انکار کردن قرار میگیرند – یک باند مافیایی قابل اجاره و در حّد بالا  قاتلین سران کشورها. در یک زمان، یک شعبه از اخوان المسلمین مأمور پرداخت اسرائیل در لبنان بود.
شانس اینکه مصر دارای یک رهبر منصف و غیر وابسته شود یک به ده میباشد. وقتی دارای «دمکراسی» شدند، هر مهره ناسازگاری را میتوان با اجاره یک باند آدمکش حذف نمود و جایش یک رئیس جمهور یا نخست وزیر سازشکارتر قرار داد.
از هر کس در سازمان انرژی اتمی میخواهید در مورد فساد و قوم و خویش گرائی البرداعی سؤال کنید. از هر یک از اعضای آژانس در مورد جایگزین شدن محرمانه ماموران اطلاعاتی با اعضای تیم بازرسی آژانس اتمی سازمان ملل از عراق در حین ریاست البرداعی سؤال کنید.
ائتلاف تشکیل شده در خاورمیانه جدید (بعنوان بخشی از نظم نوین جهانی توسط سندیکاهای جنائی ساخته شده)، این بسیار حیاتی است که برای حذف رهبران از حقه های صندوق انتخاباتی اسفاده بریم، تا ترور کردن یکی پس از دیگری.
در مصر، مرگ هم اکنون در فرآیند قالب شدن است و نهایت گوسفند وارگی (مخصوصاً دانشجویان جوان که با هیجان شدید و هیستریک جلوی دوربین خبری رسانه های غربی فریاد «آزادی» سر میدهند، قادر به فکر کردن نیستند، فقط مانند یک طوطی رفتار میکنند و سپس در کنج قفس انکار پنهان میشوند) برای درک این واقعیت بسیار تنبل و کودن هستند، برای اینکه غرق در حرص و ولع غذا خوردن، تلویزیون، پول و غرور میباشند در حالیکه کشورشان، آزادی شان و آینده کودکان شان در زیر دماغ شان بدون اینکه متوجه شوند از آنها دزدیده شده. (برای رعایت اصول ترجمه از حذف کلمات توهین آمیز به دانشجویان مصری خودداری  میکنم، به عقیده من آنها نیز قربانی و مظلوم هستند و مسلماً لایق توهین نیستند)
کاندیداهای گولاگ.
فقط خداوند منّان میتواند این دنیای اشباع شده را نجات دهد، امّا همانطور که در عربی میگویند: «یا خبر بی فلوس، بکره بلاش» یعنی اخبار امروز پولکی است، امّا فردا مجانیست.پایان. لینک مقاله بزبان انگلیسی
عملکرد تک تک افراد یک ملت در تعیین سرنوشت کشور شان مهم است، اگر فقط مردم به همین اصل ساده و مسلم باور داشته باشند و در تصمیم گیری ها مستقل و با استفاده از عقل، تجربه و وجدان عمل کنند تغییرات بزرگی بوجود خواهد آمد، بزرگترین دشمن ما دنباله روی از این یا آن شحص معروف و متکبر است و با وجود تجربه کردن همه گونه اشخاص از پادشاه وطن پرستی که فرار میکند گرفته تا مرجع تقلیدی که دست به کشتار میزند دیده ایم و باز درس نمیگیریم و در بدر دنبال یکی دیگر میگردیم، تا اینکه چه وقت استعمارگران یکی را برایمان بسازند، با زیباترین وعده ها و معتبرترین حامیان و آنگاه به بهانه جنگ،آشوب و یا یک ترور بار دیگر بزن وببندهای جدید و حکومت مستبد دیگر و اینبار از نوع جهانی اش بر ما تحمیل نمایند.
ایران هرگز در طول تاریخ حکومتی چنین فاسد، ضد ایرانی و اسلام به خود ندیده، هموطنان به مستقل فکر کردن و عمل کردن روی بیاورید تا بتوانیم بساط ظلم و فساد را با حداقل هزینه برچینیم، نباید دست به برادرکشی بزنیم و آشوب ایجاد کنیم. پس چه وقت باید این تمدن چند هزار ساله را بکار بگیریم، ایرانیان آزاده، وطن به شما نیاز دارد، مردم نا آگاه ایران به شما روشنفکران و تحصیل کردگان نیازمند است، کمی وقت بگذارید و کمی در راه آزادی کشورتان تلاش کنید که فقط و فقط موجب سربلندی شما میشود و لا غیر. در کار خیر هرگز پشیمانی وجود ندارد و از همه مهمتر اینکه باعث شادابی روح و صعود معنوی انسان میشود، تلاش در راه آزادی از پاک ترین و مقدس ترین اعمال بشریست و در این دنیای سراسر مادی این بهترین راه برای تصفیه روح و کسب شادی حقیقی است.
مطمئن باشید که ظالمان با دارا بودن قدرت مطلق و میلیاردها دلار پول نمی توانند با آزادی پولشان را خرج کنند و از زندگی لذت ببرند، برعکس اکثر آنها در اظطراب و ترس دایم زندگی میکنند. ترس از دست دادن قدرت، ثروت و دستگیر شدن و اعدام شدن.

Monday 29 August 2011

لیبی قبل از فروپاشی توسط ناتو


قبل از حمله ناتو، مردم لیبی از بالاترین سطح زندگی در آفریقا برخوردار بودند.
مسکن در لیبی از جمله حقوق بشر و حق تمامی مردم لیبی به حساب میآید.
زوجهای تازه ازدواج کرده 50.000 دلار از دولت برای خرید خانه دریافت میکنند.
برق در لیبی مجانی است!
قذافی تعهد نمود که تمام مردم لیبی را قبل از والدین خود صاحب خانه نماید. پدر قذافی تا هنگام مرگش صاحب خانه نشد.
تحصیلات کاملا مجانیست و در سطح بالا، امروزه 83% در لیبی باسواد هستند.
دوا و درمان هم کاملا مجانی وبا کیفیت بالا میباشد.
اگر هر کدام از مردم لیبی در داخل کشور شرایط تحصیلی مناسب یا دوا ودرمان درست پیدا نکنند، دولت پول لازم را در اختیار آنها قرار میدهد تا در خارج از کشور به آن دست یابند.
تمامی وامها بدستور قانون بدون بهره هستند.
وقتی یک لیبیایی یک ماشین میخرد نصف پول آن را دولت میدهد.!
قیمت بنزین 14 سنت میباشد!
هر لیبیایی که بخواهد به کشاورزی بپردازد، دولت زمین مجانی، یک خانه، دام و بذر مجانی به او میدهد.
در اول جولای امسال یک ونیم ملیون نفر در میدان سبز طرابلس بر علیه بمباران ناتو تظاهرات کردند. این تعداد اکثریت مطلق مردم در طرابلس و یک سوم جمعیت لیبی را شامل میشود.
امّا از همه مهمتر اینکه بانک مرکزی لیبی مطعلق به دولت میباشد و برعکس اکثر کشورهای جهان و غرب متعلق به روچیلدها نیست و پول بدون بهره منتشر میکند.
قذافی همچنین در حال تغییر دادن شیوه پرداخت بهای نفت لیبی از دلار به دینار طلای آفریقا بود. این حرکت قذافی باعث شد تا زارکوزی ( پودل کریه منظر روچیلدها ) لیبی را تهدیدی برای امنیت اقتصادی بشریت »  اعلام نماید. این نه یک تهدید علیه بشریت بلکه تهدیدی علیه مونوپولی صهیونیسم بود.
از اولین اعمال شورشیان در لیبی ایجاد یک بانک مرکزی جدید و متعلق به روچیلد بود!!! روچیلدها نیمی از ثروت جهان را تصاحب نموده اند، اکثر این ثروت از راه بانکهای متعلق به آنها که پول بدون پشتوانه منتشر میکنند و بر روی همان پول بدون پشتوانه بهره میبندند کسب شده و بقیه هم از راه سرقت منابع طبیعی کشورهای جهان مخصوصا آفریقا و آسیا بدست آمده است. کره شمالی، سوریه، لیبی و ایران آخرین کشورهای جهان هستند که هنوز دارای بانکهای مرکزی دولتی میباشند.
حکومت جهانی صهیونیسم با ایجاد پول واحد جهانی و تشکیل اقتصاد جهانی ایجاد خواهد شد که اکنون در آخرین مراحل استقرار این نظم شیطانی در جهان هستیم.
عجیب ترین موضوع در این میان اینستکه اکثریت مردم جهان نمیدانند که بدون کنترل روچیلدها در انتشار پول و ربا گرفتن، تمام مردم جهان می توانند در ثروت و نعمت فراوان زندگی نمایند.

Monday 15 August 2011

اطلاعات عراق در سال 2002 گزارش داد که وهابیون از ریشه یهودی هستند


از آنجائیکه منبع و مدرکی از چگونگی تشکیلات ستون پنجم صهیونیسم در ایران یعنی آنوسی های لعنتی در دسترس نیست و بسیاری از به اصطلاح مسلمان های بسیار معتقد وسوپر مومن بخاطر حقوقهای چرب و نرم به همکاری با نوکران شیطان مشغولند و سکوت را ترجیح میدهند، این حقیر در غربت نشسته تنها کاری که در اینمورد میتوانم بکنم معرفی عملکرد این عاملان استعمار در دیگر نقاط جهان و مخصوصا در همسایگی مان است تا شاید ازین طریق ذهن هموطنانم را به چنین مسایل پیچیده ای باز نمایم، آری براستی گروه های متعددی در جهان از طریق جمعیت های مخفی گوناگون مشغول انجام توطئه ای بسیار قدیمی و شیطانی، بطور منظم برای ایجاد حکومت جهانی تلاش میکنند، در حال حاضر ایران مرکز توجه همه آنهاست، هموطن، سکوت کردن اشتباهی بزرگ و جبران ناپذیر است، اکنون وقت عمل است، و بهترین عمل افشای چهره دروغین اسلامی رژیم است.

دیوید لیوینگستون یک متفکر کانادایی است که به اسلام گرویده و کتاب بسیار مفید و خواندنی تروریسم و ایلومیناتی، یک تاریخ سه هزار ساله را نوشته که یک مجموعه کامل از دانستنیهای مربوط به این توطئه جهانی است. مقاله زیر در تاریخ دوم آگوست در سایت او منتشر شد.

وزارت دفاع آمریکا ترجمه های تعدادی از مدارک سرویس اطلاعاتی عراق مربوط به دوران حکومت صدام را انتشار داد. یکی از آنها، گزارش استکه برای ستاد اطلاعات ارتش در سپتامبر 2002 تهیه شده بود، با عنوان « ظهور وهابیت و ریشه تاریخی آن »، نشان میدهد که دولت عراق از اهداف شریر وهابیون عربستان سعودی آگاه بودند، که اغلب با نام سلفی ها شناخته میشوند، و در جهت منافع غرب و تضعیف اسلام عمل میکنند.
این گزارش بسیار متکی به خاطرات مستر همفر میباشد، که به تفصیل شرح میدهد که چگونه یک جاسوس انگلیسی در خاورمیانه، در اواسط قرن هجدهم، با عبدالوهاب تماس گرفت، تا یک نسخه خرابکارانه از اسلام خلق نماید، یعنی فرقه بدنام وهابیت، که به آیین دینی رژیم سعودی تبدیل شد. این نهضت بطور موقت در اواسط قرن نوزدهم توسط ارتش عثمانی سرکوب شد. امّا با همکاری انگلیسی ها، وهابیون و حامیان مالی سعودی آنها به قدرت بازگشتند و حکومت خودشان را در سال 1932 بنا نمودند. از آنموقع، سعودی ها بسیار تنگاتنگ با آمریکائی ها همکاری نمودند، که ثروت هنگفت نفتی شان را مدیون آنها هستند، با تغذیه مالی سازمان های بنیادگرای اسلامی مختلف و دیگر عملیات  پنهانی آمریکائیان، مخصوصا جهاد در افغانستان. امّا سعودی ها بطور همزمان ثروت هنگفتی را که در اختیار دارند در جهت انتشار این گونه نفاقگرایانه از اسلام  به اقصی نقاط جهان بکار گرفته اند، بعضی ها این را از جمله بزرگترین رشته عملیات تبلیغاتی در تاریخ طبقه بندی میکنند.
بسیاری که از وهابیت بعنوان یک جنبش اصلاحی مشروع در اسلام دفاع میکنند سعی کرده اند که با جعلی عنوان نمودن این خاطرات آن را انکار نمایند. از جمله برنارد هیکل، پروفسور در مطالعات شرق نزدیک از دانشگاه پرینستون، کسی که بدون ارائه هرگونه مدرکی، فرض نموده که این خاطرات توسط ایوب صبری پاشا درست شده است.
در حالیکه، این خاطرات فقط در سالهای 1970 بیرون آمد، پاشا پیش از این در 1888 برداشت خودش را از واقعه بتحریر درآورد. ایوب صبری پاشا یک نویسنده بخوبی شناخته شده در عثمانی  و همچنین دریاسالار نیروی دریایی ترکیه بود، کسی که در ارتش عثمانی و در شبه جزیره عربستان خدمت کرده بود، و کتابهای متعددی درباره منطقه و تاریخ آن نوشت. از جمله منشاء و گسترش وهابیت، که در آن مشارکت و توطئه عبدالوهاب با همفر را بازگویی کرده است.
علاوه بر انچه که در خاطرات همفر برملا شد، گزارش سازمان اطلاعات عراق ادعای شگفت دیگری را مطرح میکند، منشاء گرفته از منابع عربی که به انگلیسی ترجمه نشده اند.آنطور که گزارش بازگو میکند، هر دو نفر عبدالوهاب، و حامی اش ابن سعود، کسی که خاندان سعودی را بنیان نهاد، دارای ریشه یهودی بودند.
برای مثال، مصطفی توران در کتاب یهودیان دونمه نوشته: که محمد بن عبدالوهاب از نسل یک خانواده دونمه یهودی از ترکیه بوده است. دونمه ها از بازماندگان پیروان مسیحای کذاب معروف یهودیت، سبتای زوی بوده ( و هنوز هستند. م )، کسی که با گرویدن به اسلام در سال 1666 دنیای یهودیت را شوکه کرد. با نگاه کردن به قضیه بصورت یک راز مقدس، پیروان زوی گرویدن او به اسلام را تقلید نمودند، اگرچه مخفیانه آموزه های کابالیستی خود را حفظ نمودند. در اروپا، سبتائیان ها یک قرن بعد توسط یاکوب فرانک رهبری شدند، که مدعی بود او تناسخ یافته زوی میباشد. و، به گفته حاخام آنتلمن در کتاب حذف کردن افیون، همه اینها متعلق به روچیلدها بود که در بنیان نهادن ایلومیناتی باواریا هم نقشی داشته اند. جامعه دونمه ترکیه در شهر سالونیکا متمرکز شده بودند، که سرچشمه فعالیت های ماسونی شد، و از همانجا جنبش ترک های جوان شکل گرفت، که این به سرنگونی امپراتوری مسلمانان ترک های عثمانی انجامید. مدرک وجود دارد که خود آتاتورک، موسس کشور ترکیه مدرن نیز از ریشه دونمه بوده است.
توران مدعیست که پدربزرگ عبدالوهاب، سلیمان در حقیقت شولمن بوده است، و به اجتماع یهودیان بورسا در ترکیه تعلق داشته است. از آنجا به دمشق رفت، جایی که به دروغ اسلام آورد، امّا ظاهرا بعلت کارهای جادوگری اخراج شد. او به مصر گریخت و دوباره با محکومیت مواجه شد، سپس راهی حجاز شد، جایی که در آن ازدواج کرد و پدر عبدالوهاب شد. بر طبق گزارش، همین ادعا در یهودیان دونمه و ریشه وهابیون سعودی، نوشته رفعت سالیم کبر نیز مطرح شده.
این نظریه که خاندان سعودی از ریشه یهود هستند توسط محمد ساخر انتشار یافت، کسی که، ادعا میشود، بخاطر افشاگری هایش بدستور رژیم به قتل رسید. گزارش شرحی مشابه ارائه میدهد، ولی از منابع دیگر. بنابر جنبش وهابی- واقعیت و ریشه ها، نوشته عبدالوهاب ابراهیم الشماری، بعنوان مثال، ابن سعود در واقع بازمانده مردکای بن ابراهیم بن موشی، یک بازرگان یهودی از بصره بوده است. ظاهرا، وقتی اعضای قبیله عربی انیزا به او نزدیک شدند، ادعا نمود که یکی از آنهاست، و با آنها به نجد سفر نمود و اسمش تبدیل شد به مرخان بن ابراهیم بن موسی.
علاوه براین، عبدالوهاب بازمانده واهب ال تمیمی است، پس، بنابرگزارش ال سعید ناصر، در تاریخ خانواده سعود، سفیر عربستان در قاهره، عبدالله بن ابراهیم ال موفدال، سی و پنج هزار جینی به محمد ال تمیمی در سال 1943 پرداخت کرد، تا یک شجره خانوادگی برای خانواده سعود و عبداوهاب جعل نماید، و آنها را با هم در جایی ادغام نمایند، و ادعا شود که از ریشه پیغمبر محمد (ص) میباشند.
هرچند که تصدیق این ادعاها بطور مستقل مشکل بنظر میرسد، امّا در روشنایی نقشی که رژیم سعودی همچنان در  حمایت از پیشبرد قدرت غرب در منطقه خاورمیانه و دیگر جاها بازی میکند بسیار جالب توجه هستند. مخصوصا تعجب آور این است که گونه بسیار مشکوک وکینه توزانه ای از اسلام استکه وهابیت و سلفیه آن را نمایندگی میکنند، و در حال حاضر مسبب خرابی و ویرانی رسوم اسلامی هستند. با ایجاد مناقشات سیاسی بی ارزش بر سر جزئیات ناچیز بین جامعه اسلامی نفاق و چند دستگی ایجاد میکنند، و اجازه میدهند تا جنگ بر علیه اسلام به طور موثر بدون کنترل ادامه یابد.

Wednesday 27 April 2011

دکترین کابالا روشنگر حوادث جهانیست

نوشته هنری مکو، پی اچ دی. بتاریخ 24 آپریل 2011
دکترین کابالایی تخریب، کلید درک حوادث جهانی را در اختیار ما قرار میدهد.
بر طبق کابالا، که دکترین سّری یهودیت و فراماسونری است، «شرارت و فلاکت از عوامل بومی در فرایند آفرینش هستند. بدون شرارت خوبی وجود نخواهد داشت، بدون فلاکت، آفرینش نمی توانست رخ دهد.»( کابالا، یک آشناسازی از تصوف یهود، توسط بایرون شروین، ص 72)
کابالیست ها معتقدند که مسیحیت قدیمی ( و البته اسلام. م) میباید بیرحمانه نابود شوند قبل از اینکه نظم نوین (شیطانی) جهانی بر اساس کابالا بنا شود.
بنابر شعار تاریک اندیشان ایلومیناتی: « نظم از طریق هرج و مرج ». بدین جهت استکه، مانیفست کمونیست حامی نابود کردن ملّت، دین و خانواده و واگذاری تمامی ثروت های خصوصی به بانکداران ایلومیناتی در پوشش دولت میباشد.
دکترین تخریب روشنگر این مطلب است که چرا انقلاب و جنگ توسط یک علاقه وحشیانه به نسل کشی، نابودی و ترور توصیف میشوند.
روشنگر منع خدا در گفتمان عمومی و پذیرش گسترده وقاحت، پورنوگرافی و خرافات است. توضیح دهنده حمله به جنسیت ( وفور مواد شیمیایی مونث کننده و سرطان زا در تمامی محصولات امروزه بخصوص لوازم آرایشی، بهداشتی و پلاستیکی. مترجم) و ترویج همجنس گرائی است.
روشنگر اینستکه چرا انسانیت به نظر توسط بحران ها، فاجعه های اقتصادی سیاسی و طبیعی پایان ناپذیر نفرین شده است.
ایلومیناتی
ایلومیناتی امروزه رشد یافته از شیطان پرستان « ساباتین فرانکیست» یک بدعت یهودی در قرنهای 17 و 18 میباشد. بانکداران و نیمی از یهودیان اروپا این طاعون را پذیرفتند و توسط فراماسونری آن را در میان اشراف غیر یهود توسعه دادند.
اینچنین، یهودیان ایلومیناتی مشخصه رل « یهودیت » در نابودی تمدن بشری میباشند.
بعنوان مثال، در کتاب « شما غیر یهودیان » (1924) مائوریس ساموئل می نویسد:
« در هر چیزی، ما نابود کنندگانیم .. ما یهودیان، ما، نابود کنندگان، برای ابد نابود کنند خواهیم ماند. هر کاری که شما انجام میدهید برآورنده نیازها و درخواست های ما نخواهد بود. ما برای همیشه نابود کننده خواهیم بود زیرا ما دنیا را برای خودمان میخواهیم.» ( ص 155)
در1928، مارکوس رویج یک یهودی بیوگرافی نویس رافچایلدها مقاله ای با این تیتر نوشت، «دعوی واقعی علیه یهودیان.»
«شما شروع به درک عمق واقعی بزه کاری ما نکرده اید. ما مزاحمانیم. ما اخلال گرانیم. ما واژگون کنندگان از درون هستیم. ما دنیای طبیعی شما را، ایده آلهای تان، سرنوشت تان را گرفتیم و ویرانشان کردیم. ما مسبب نه تنها جنگهای بزرگ بلکه تمامی جنگ های شما بوده ایم، نه تنها انقلاب روسیه بلکه بانی تمامی انقلاب های تاریخ بوده ایم. ما اختلاف، سردر گمی و سرخوردگی در زندگی شخصی و عمومی شما آورده ایم. و هنوز در حال انجامش هستیم. هیچکس نمیداند تا چه مدت به اینکار ادامه خواهیم داد.» (مطمئن باشید که یهودیان مخفی با دزدیدن انقلاب از راه تظاهر به تندروی و پاکسازی عوامل آزادیخواه و انقلابی واقعی و فاسد نمودن بسیاری با پول و مقام، امروزه بطور کامل بر سرنوشت ما ایرانیان تسلط یافته اند)
چرا کابالا شیطانیست
مذهب یعنی «به درون پرداختن» و در واقع « شناخت و اطاعت» از پروردگار. در هر دین واقعی، خداوند شامل آرمان های معنوی مطلق میباشد ـ ـ عشق، حقیقت، عدالت، نیکی، زیبایی و همدردی ـ ـ خالص و ناب. خداوند یعنی معنویت و نیکی.
شرارت حالت فقدان خداوند است، همانطورکه تاریکی فقدان روشنائی است.
کابالا شیطانیست زیرا که میگوید شیطان و شرارت قسمتی از خداست: «خداوند دو جنبه دارد؛ هر دو اساسا یک چیزند؛ آنچه را که ما بصورت شرارت تجربه میکنیم همانقدر مقدس است که ما نیکی را تجربه میکنیم.»
بنابراین بدست آوردن پول امروزه:«کاملا خوب است.»
«بسیاری از نوشته های کابالا، از جمله زوهر، میگوید که تکلیف نابود کردن شرارت نیست بلکه بازگرداندن آن به منبع اش میباشد. در چاباد هسیدیسم، گفته شده که شرارت بعنوان بخشی از وحی الهی است. در واقع، فکر کردن اینکه شرارت از خداوند جداست، خود شیطانیست، که دقیقا همان توهم جدائی است.»
«رها کردن واقعیت جدا بودن شرارت، و قبول واقعی اینکه سیترا آچرا (ناپاکی، مخفی کاری و فساد) جزئی از الوهیت است، بر روی کاغذ آسان است و در واقعیت بسیار مشکل میباشد. ... با این حال، انجام چنین کاری تا حدی ممکن است، این مفهوم در واقع زندگی را زیر و رو میکند. هر چیزی رنگ و بوئی از الوهیت دارد.»
کابالیست ها همچنین معتقد به «رستگاری از طریق گناه کردن» هستند یعنی به تمسخر گرفتن عمدی قانون قدیم با فساد کردن (زنا، زنای با محارم و بچه بازی). نابود کردن تمدن (از طریق اشاعه هرج و مرج) که موجب بازگشتن ناجی موعود (ضد مسیح) خواهد شد کسی که دنیا را بر طبق مشخصات کابالا بازسازی خواهد کرد، و بانکداران ایلومیناتی به جای خدا قرار میگیرند.
در دین واقعی، فساد کردن اطاعت از خدا نیست.
کابالیست ها همچنین معتقدند که خدا را نمی توان شناخت و هیچ فرم و شکلی هم ندارد. در مقابل، در دین واقعی خداوند در روح انسان حضور دارد. پیروی کردن از این صدا (وجدان) است که از ما انسان می سازد.
تسخیر شیطانی
آن را ایلومینیسم (روشنگرائی) بنامید، سکولاریسم (لائیک)، لوسیفریانیسم (شیطان گرائی)، هومانیسم (انسان گرائی) و یا پاگانیسم (الحادی): همه از کابالا منشاء گرفته اند.
تمدن مدرن غربی هیچگونه مشروعیت اخلاقی ندارد (و هیچ آینده ای) زیرا بر اساس عصیان بر علیه خداوند بنا شده است، خدایی که معرف راه توسعه معنوی و روحانی ما است.
انسانیت توسط عده ای بیمار روانی به گروگان گرفته شده که قصد نابودی «نظم قدیم» ( دنیای واقعی) و ساختن یک ناکجاآباد غیر مانوس، خودخواهانه، خشونت گرا و فاسد به جای آن را دارند.
این بیماران روانی کنترل اعتبار مالی دولت هایمان و رسانه ها را در اختیار دارند. از این رو قادر به خریداری تمامی رهبران ما و فریب دادن جامعه در استقبال از سقوط خود میباشند.

Tuesday 5 April 2011

گاندی زنش را رها کرد تا با معشوقه مرد خود زندگی نماید

با هدف پرده برداشتن از یکی از مهمترین نقشه های شوم استعماریعنی گسترش همجنس بازی و استفاده از هم جنس بازان در به انحراف کشیدن جنبش های آزادی خواهی و استقلال طلبانه که سابقه ای بسیار طولانی دارد و همچنین با هدف آگاه کردن قشر جوان و آزادیخواه ایرانی به عوامل نفوذی استعمار و معرفی شیوه های ناگفته استعمار در تخریب نهضت های مردمی، حقایقی را افشا میکنم که معتقدم بسیار حیاتیست تا قشر تحصیلکرده و آگاه ایرانی خود با تفکر هوشمندانه و عمیق اش در مبارزه با ملایان فاسد و حاکم بر ایران هر چه بیشتر آگاه و مطلع از رموز پیچیده دنیای بشدت فاسد سیاست شود.
 اول به معرفی چهره واقعی گاندی میپردازم که همگان تصور میکنند او مظهر پاکی، آزادگی و استقامت بود، در حالیکه واقعیت درست برخلاف آنچیزیست که به ما قبولانده اند، در همین جهت بدون هر گونه اضافه گویی به ترجمه کامل و بدون هر گونه توضیح و تفسیر مقاله ای از سایت معروف دیلی میل لندن در باره کتاب جدید  افشاگرانه نویسنده معروف و برنده جایزه پولیتزر جوزف للی ولد میپردازم.

گاندی زنش را رها کرد تا با معشوقه مرد خود زندگی نماید" به ادعای کتاب منتشر شده جدید

ماهاتما گاندی یک دوکاره جنسی بود و زنش را رها نمود تا با یک یهودی آلمانی پرورش اندام کار زندگی نماید، به ادعای یک بیوگرافی جنجال آمیز.
گفته میشود که رهبر جنبش استقلال هند عمیقاً عاشق هرمن کولن باخ بوده است.
گاندی به او گفته: چگونه تو کاملا بدن مرا تصاحب نموده ای، این یک برده گیری با کینه جویی است".

کولن باخ در آلمان متولد شد ولی به آفریقای جنوبی مهاجرت نمود و یک آرشیتکت ثروتمند شد.
گاندی در آنجا کار میکرد و کولن باخ یکی از نزدیکترین شاگردان او گردید.
این جفت دو سال در خانه ای که کولن باخ در آفریقای جنوبی ساخته بود زندگی کردند و متعهد شدند که به یکدیگر هر چه بیشتر عشق بورزند، و باز هم عشق بورزند!.. چنان عشقی که آنها امیدوار بودند دنیا هرگز به خود ندیده باشد !
این ادعای فوق العاده در بیوگرافی جدید که توسط نویسنده ژوزف للی ولد بنام « روح بزرگ: ماهاتما گاندی و مبارزه او با هند» صورت گرفته که جزئیات میزان ارتباط او را با کولن باخ  برملا میکند که هرگز سابقه نداشته.

در 13 سالگی با کاستوربای 14 ساله ازدواج میکند، ولی پس از بوجود آوردن چهار فرزند در 1908 از یکدیگر جدا میشوند تا او بتواند با کولن باخ باشد، به گفته این کتاب.
در یک جا او به معشوقه آلمانی خود نوشته : « عکس تو در روی طاقچه شومینه من در اطاق خواب و روبروی تخت من قرار  دارد».
هر چند که روشن نیست چرا گاندی نوشته، وازلین و پنبه یادآور همیشگی کولن باخ برایم بوده است.!!
او تعهد نمود که هرگز به هیچ زنی با نگاه شهوت آمیز نگاه نکند. و بعداً نوشت که « من نمیتوانم چیزی را به زشتی مقاربت بین زنان و مردان تصور کنم».
آنها در سال 1914 از یکدیگر جدا شدند، وقتی گاندی به هند بازگشت، کولن باخ به دلیل جنگ جهانی اول اجازه ورود به هند را نداشت و آنها فقط توسط نامه با یکدیگر ارتباط داشتند.
تا سال 1933 او از تمایل پایان ناپذیر خود می گوید و در مورد زن سابق خود مینویسد: «کینه توزترین زنی که ملاقات کرده ام».
کتاب للی ولد از اسطوره عبور میکند و تصویری بسیار متفاوت از زندگی شخصی گاندی ارائه میدهد و ادعاهای عجیبی در مورد تمایلات جنسی او مطرح میکند.
با جزئیات این که او چگونه حتّی در 70 سالگی معمولاً با مانو دختر 17 ساله نوه اش و زنان دیگر می خوابیبد ولی سعی میکرد که تحریک نشود.
او یکبار به زنی گفت: « با وجود بهتریت تلاش هایم، آلت ام بلند میشود. این یک تجربه کاملا عجیب و شرم آور بود.»
این بیوگرافی همچنین بتفصیل نمونه ای را شرح میدهد که در آن او مانو را مجبور به پیاده روی از میان جنگلی نمود که درگذشته تجاوزات جنسی در آن رخ داده بود آنهم به بهانه آوردن سنگ پایی که او دوست داشت برای تمیز کردن پاهایش استفاده کند.
دختر با چشمان گریان بازگشت امّا گاندی فقط قد قد کرد (نوعی مسخره کردن زنان و تشبیه کردنشان به مرغ ـ م) و گفت: « اگر گردن کلفتی تو را با خود میبرد و تو مرگ خود را ملاقات میکردی، قلب من از شادی به رقص در میآمد.»
این افشاگری ها در مورد گاندی به احتمال زیاد عمیقا توسط میلیونها تن از علاقمندان او در سراسر جهان مورد بحث و جدل قرار میگیرد کسانی که او برایشان تقریبا مانند خدا میباشد.
هیچکس از کنسولگری عالی هند در انگلستان حاضر به اظهار نظر نشد. پایان مقاله
تمامی این ادعاها بر اساس نامه های گاندی و اشخاص مرتبط با او میباشد و هیچکس هم در اینمورد ادعای جعلی بودن آنها را ننموده.
در ایالت گجرات محل تولد گاندی بدون هیچگونه جوابگویی این کتاب را ممنوع نموده اند هر چند که این کتاب اصلا در هند چاپ و منتشر نشده.
آغاز فعالیت های سیاسی گاندی در آفریقای جنوبی مستعمره بریتانیا و در هنگام جنگ معروف بوئر( جنگ وحشیانه بریتانیا بر علیه بومیان که خود حقایق نهفته بسیاری دارد) بود و نگاهی به سخنرانی ها و نوشته های گاندی در آندوره بخوبی نمایانگر سرسپردگی او به اربابان انگلیسی اش میباشد که یک نمونه اش چنین است:
«ما (هندیان ) نمیدانیم چگونه سلاح بدست بگیریم... شاید این بد اقبالی ما باشد که نمی توانیم، امّا شاید وظایف دیگری باشد، مهم نیست چه کاری، که اگر ما را برای انجام آن فرا خوانند ما آنرا افتخاری در نظر میگیریم ... اگر یک سرسپردگی مطلق در انجام وظیفه و یک اشتیاق شدید در خدمت به پادشاهی بتواند ما را به  گونه ای مفید در میدان جنگ سازد، ما اعتماد داریم که قصور نخواهیم کرد.»
این عین گفته های گاندیست و در عمل هم هزاران هندی را به آفریقا کشاند تا در جنگ به انگلیسیها کمک نمایند، همین خدمت را در زمان جنگ جهانی اول نیز انجام داد و هزاران هندی در نقاط مختلف جهان برای انگلیس کشتند و کشته شدند، این همان گاندی است که بعنوان یکی از اسطوره های آزادیخواهی و مبارزه بر علیه استعمار انگلیس به دنیا معرفی نموده اند.
این قضیه سر دراز دارد......